خواتیم

معنی کلمه خواتیم در لغت نامه دهخدا

خواتیم. [ خ َ ] ( ع اِ ) ج ِ خاتَم. انگشتری ها. خواتم. || خاتمه ها. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خواتم : که عواقب آن وخیم و خواتیم آن دمیم باشد. ( سندبادنامه ). پس در خواتیم کارها نظر عاقلانه واجب دید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و صاحبنظر را که بدیده فکرت در خواتیم و سرانجام امور تأملی باشد معلوم و مقرر شود که... ( جهانگشای جوینی ).
- امثال :
الاعمال بخواتیمها ، نظیر: جوجه را آخر پائیز می شمرند.
|| ج ِ خاتِم و آن نزد اهل جفر حروف هفتگانه می باشند که پیوسته جدا بکار برده میشوند و هیچگاه با حروف دیگر پیوستگی پیدا نکنند در نوشتن و آن حروف عبارتند از: الف ، دال ، ذال ، راء، زاء، واو، لا، چنانچه در پاره ای از رسائل جفر دیده شده است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ج ِ خاتام. خواتم. || ج ِ ختم. خواتم. || ج ِ خاتیام. ( ناظم الاطباء ). خواتم.

معنی کلمه خواتیم در فرهنگ عمید

= خاتمه

معنی کلمه خواتیم در فرهنگ فارسی

بخشی از غزلیات سعدی که گویند وی در اواخر ایام حیات آنها را سروده .
( اسم ) جمع خاتام . ۱ - انگشتریها . ۲ - مهرها .

معنی کلمه خواتیم در دانشنامه آزاد فارسی

خَواتیم
یکی از چهار بخش غزلیات سعدی. غزلیات سعدی به چهار بخش قدیم، طیبات، بدایع و خواتیم طبقه بندی شده و خواتیم ۶۵ غزل از مجموعۀ غزل های سعدی است.

جملاتی از کاربرد کلمه خواتیم

و فی الحدیث انه اعطی رسول اللَّه (ص) عندها ثلثا: الصلوات الخمس و خواتیم البقرة و غفر لمن تاب من امّته لا یشرک باللّه شیئا.
وعن ابی امامة یقول قال رسول اللَّه (ص): من قرأ خواتیم الحشر من لیل او نهار فقبض فی ذلک الیوم او اللیلة فقد اوجب الجنّة.
وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ این یکی عبد اللَّه بن سعد بن ابی سرح القرشی است از بنی عامر بن لوی هام شیره عثمان عفان، لختی از قرآن و وحی بنوشت با ملاء رسول خدا (ص)، و گاه گاه از خواتیم آیت که نامهای خداوند است عز و جل، چیز چیز تبدیل میکرد. «عَزِیزٌ حَکِیمٌ» «علیم حکیم» مینوشت، و آنچه باین ماند، و رسول خدا (ص) آن را میدید و خاموش میبود، و تغییر نمیکرد.