خیالاتی

معنی کلمه خیالاتی در لغت نامه دهخدا

خیالاتی. [ خ َ / خیا ] ( ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام. آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست. ( یادداشت بخط مؤلف ). وسواسی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خیالاتی در فرهنگ عمید

دچار خیالات.

معنی کلمه خیالاتی در فرهنگ فارسی

صاحب سوئ ظن بسیار در تداول عوام آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند .

جملاتی از کاربرد کلمه خیالاتی

یا خیالاتی که در ظلمات او می‌پرستدشان برای گفت و گو
حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق غیر از این گویی خیالاتی به تخمین بسته‌اند
ای حریفان من از آنها نیستم کز خیالاتی درین ره بیستم
آن خیالاتی که دیدندی ز ما وقت فترت گاه گاه اهل هوا
قبله کردم من همه عمر از حول آن خیالاتی که گم شد در اجل
کسی که به نظرعقل نگاه کند همه این جاه و منصب را مانند سرابی می بیند که تشنگان بادیه را می فریبد، خیالاتی چند است که به آن کودک طبعان را به دام می کشند، تا چشم بر هم می زنی باید تخت و افسر و کلاه و سر و جاه و ریاست را ترک نمود و در خانه گور تنها و ذلیل بر روی خاک خوابیده نه اهل همراه اند و نه عیال، نه جاه به فریاد رسد نه مال، فرزندان و اقارب قدمی چند آیند تا او را داخل قبر کرده به کرم و مار و عقرب بسپارند و مراجعت کنند.
چون کژدم خفته شده در بیغله مشغول بینند خیالاتی در بیهده هموار
آن خیالاتی که دام اولیاست عکس مه‌رویان بستان خداست