خویشتن بین. [ خوی / خی ت َ ] ( نف مرکب ) کسی که خود را بزرگ و مهم داند. ( از ناظم الاطباء ). متکبر. مُعجِب. مُختال. فَخور. خودپسند. ( یادداشت مؤلف ). خودبین : خویشتن بین و بت پرست یکیست.سنائی.وانکس کو نیست خویشتن بین معصوم خدای بین شمارش.خاقانی.مبین درآینه چین ای بت چین که باشد خویشتن بین خویشتن بین.نظامی.بزرگان نکردند در خود نگاه خدابینی ازخویشتن بین مخواه.سعدی.
معنی کلمه خویشتن بین در فرهنگ عمید
= خودبین
معنی کلمه خویشتن بین در فرهنگ فارسی
(صفت ) آنکه پیوسته بخود میبالد خودبین.
جملاتی از کاربرد کلمه خویشتن بین
که آشفتهٔ خویش چندین مباش ببین خویشتن خویشتن بین مباش
همه اندر درون خویشتن بین نمود جسم را در جان تن بین
زخود بنگر همه در خویشتن بین نمود دوست رادرجان و تن بین
گل چو پاشی، به فرق مردم پاش خویشتن بین و خودستای مباش
ز مغرور دنیا ره دین مجوی خدابینی از خویشتن بین مجوی
بیخبر زان جهان و مست یکیست خویشتن بین و بت پرستیکیست
میکشد خود را بر اوج جاه این دار فنا پایه مرد خویشتن بین را کم از منصور نیست
بزرگان نکردند در خود نگاه خدا بینی از خویشتن بین مخواه
ای همه شیران اسیر دام تو تو سنان خویشتن بین رام تو
ای مردم دیده خویشتن بینی چیست کین مردم دیده خویشتن بین نبود