خوش رفتار
معنی کلمه خوش رفتار در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] ویژگی انسان یا حیوانی که که خوب راه می رود، خوش گام.
معنی کلمه خوش رفتار در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خوش رفتار
بسوی در ز شوق افتان و خیزان میروم هر دم تصور میکنم کان سرو خوش رفتار میآید
زجوش لاله پروا نیست سیل نوبهاران را کجا خون دامن آن سرو خوش رفتار می گیرد؟
پاک می سازد ز دین و دل بساط خاک را بر زمین دامن کشد چون سرو خوش رفتار او
می رسد باد صبا وز یار یادم می دهد زان خرامان سرو خوش رفتار یادم می دهد
دلدار من جاندار من شمشاد خوش رفتار من چون دیده دُر بار من لعلش گهربار آمده
چه سود ار همدمم شد خضر سوی چشمه حیوان مرا همراهی آن سرو خوش رفتار بایستی
بوستان، از شاخ گل، دستی که بالا کرده بود در زمان سرو خوش رفتار او بر دل گذاشت!
میزند از شرم صائب سینه را بر تیغِ کوه دید تا کبکِ دَری آن سروِ خوش رفتار را
طرب ای عاشقان خوش رفتار طلب ای نیکوان شیرین کار
به صد زنجیر اگر بندند اعضای مرا صائب چو آب از دیدن آن سرو خوش رفتار می لرزم