گرست. [ گ َ رَ ] ( ص ِ ) سیاه مست باشد که بعربی طافح گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) : باز رسید مست ما، داد قدح بدست ما گر دهدی بدست تو شاد و خوشی و گرستی.مولوی.بنابر این بیت ضبط لغت [ گ َ س َ ] است از حاشیه برهان چ معین ). || ( اِ ) به زبان علمی اهل هند فروبردن لقمه و امثال آن که عربان بلع خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ).
معنی کلمه گرست در فرهنگ معین
(گَ رَ ) (ص . ) سیاه مست .
معنی کلمه گرست در فرهنگ عمید
بسیار مست، سیاه مست: باز رسید مست ما داد قدح به دست ما / گر دهدی به دست تو شاد و خوشی و گرستی (مولوی: لغت نامه: گرست ).
معنی کلمه گرست در فرهنگ فارسی
( صفت ) مست مست سیاه مست مست طافح : باز رسید مست ما داد قدح بدست ما گردهدی بدست تو شاد و خوشی و گرستی . ( مولوی )
معنی کلمه گرست در ویکی واژه
سیاه مست.
جملاتی از کاربرد کلمه گرست
گرنه پیمبرست چرا در حریم او قمری زبان وحی گشاده نو اگرست
مایه گریه ز ریش دل و داغ جگرست چشم ازان بر ره خونابهفروشان دارم
هرکه یک دم نبوده بر خوانش عقل او خون گرسته بر جانش
نتوان گفت که دریای دمان را دگرست نتوان گفت که درهای دگر جز در اوست
گرچه بود از شاه ماضی حال ما آراسته خود در ایام شه باقیش حال دیگرست
این کتابی دیگرست از سرّ راز دیدهٔ اسرار بین را، کن تو باز
نخل نوخیز تو بهر بوستان دیگرست ریشه را محکم مکن زنهار در مغز زمین
درفشی پس پشت او دیگرست چو خورشید تابان بدو پیکرست
پیر طریقت شیخ الاسلام انصاری گفت: ازینجاست که عارف طلب از یافتن یافت نه یافتن از طلب، و سبب از معنی یافت نه معنی از سبب. مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت، عاصی را معصیت از عذاب رسید نه عذاب از معصیت. برای آنک رهی رفته سابقه است بدست او نه استطاعت و نه عجز است. بهیچ کار بر اللَّه بیشی نتوان یافت. او که پنداشت بر اللَّه بیشی توان یافت وی از اللَّه خبر نداشت. از اینجا بود که مصطفی ع گفت به ابو بکر چون در غار بودند لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا ذکر معبود فرا پیش داشت و ادب خطاب در آن نگه داشت لا جرم او را فضل آمد بر موسی که گفت انّ معی ربّی موسی از خود به اللَّه نگرست و مصطفی از اللَّه بخود نگرست. این نقطه جمع است و آن عین تفرقه، و شتّان ما بینهما پیر طریقت گفت از او به او نگرند نه از خود به او که دیده با دیده ور پیشین است و دل با دوست نخستین.
تصنیف عشق و معنی ترکیب دیگرست من شرح نکته یی ز صد افسانه ام هنوز