معنی کلمه خیرو در لغت نامه دهخدا
تا خوید نباشد برنگ لاله
تا خار نباشد ببوی خیرو.فرخی.همیشه تا نباشد لاله چون گل
گل بابونه تا نبود چوخیرو.شمس فخری.در باغ به خیرو رخ خوب ار بنمایی
خیره شود از شرم رخ خوب تو خیرو.فریدالدین احول ( از آنندراج ).
خیرو. [ خ َ رَ ] ( اِ ) شراب. خمر در تداول زرتشتیان ایران. ( یادداشت مؤلف ).