خوش خدمتی

معنی کلمه خوش خدمتی در لغت نامه دهخدا

خوش خدمتی. [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ م َ ] ( حامص مرکب ) اطاعت. پرکاری و نیک انجامی در کار. || چاپلوسی. خودشیرینی.

معنی کلمه خوش خدمتی در فرهنگ عمید

۱. خوب خدمت کردن.
۲. [عامیانه، مجاز] انجام دادن کارهای کسی با تملق و چاپلوسی.

معنی کلمه خوش خدمتی در فرهنگستان زبان و ادب

[علوم سیاسی و روابط بین الملل] ← خوش خدمتی سیاسی

جملاتی از کاربرد کلمه خوش خدمتی

بنابر شاهنامه فردوسی پس از اسارت کیکاووس در مازندران وقتی رستم برای رهانیدن کیکاووس از چنگ دیو سپید راهی مازندران می‌شود در خوان پنجم، با اولاد درگیر می‌شود، او را شکست می‌دهد. اما او را نمی‌کشد، و به او وعده می‌دهد که اگر او را به جایگاه کیکاووس و دیو سپید رهنمون کند، پادشاهی مازندران را به او خواهد داد. اولاد نیز هم از بیم جان و هم به طمع رسیدن به فرمانروایی مازندران رستم را در رسیدن به هدف رهنمون می‌کند. رستم که با مرگ شاه مازندران زمینه را کاملاً برای وفای به عهد خود فراهم می‌بیند به کیکاووس پیشنهاد می‌کند اولاد را به پاس خوش خدمتی به فرمانروایی مازندران بنشاند که کاووس نیز پیشنهاد او را می‌پذیرد.
چو شمع در نظر او شبی هوس دارم به پا ستادن و خوش خدمتی به سر کردن