خویش بین. [ خوی / خی ] ( نف مرکب ) متکبر. صاحب نخوت. ( یادداشت مؤلف ). کنایه از مغرور و متکبر. ( آنندراج ). خویشتن بین : گرچه شیری چون روی ره بی دلیل خویش بین و در ضلالی و ذلیل.مولوی.پرده ز رخ برمگیر تا نشوم خودپرست آینه را برمدار تا نشوی خویش بین.سلمان ساوجی.
معنی کلمه خویش بین در فرهنگ عمید
= خودبین: خویش بین چون از کسی جرمی بدید / آتشی در وی ز دوزخ شد پدید (مولوی: ۱۶۹ ).
معنی کلمه خویش بین در فرهنگ فارسی
متکبر صاحب نخوت کنایه از مغرور و متکبر .
جملاتی از کاربرد کلمه خویش بین
آینه بردار و حسن جان فزای خویش بین انتخاب نسخهٔ صنع خدای خویش بین
شرح او هرگز نداند خویش بین شرح او در یافت مرد پیش بین
بلا از خویش بین ای واصل یار که این باشد حقیقت حاصل یار
تا که بینا تو باشی، او نبود عارف خویش بین نکو نبود
کلاه مرتبه خویش بین و تنگ مکن دل که با قبای تو نه چرخ یک طریز نیرزد
نقش طاعت خود را محو کن، که آن ساعت خویش بین طاعت بر پرگناه برخیزد
بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن
کرده راسخ حیله گرگین و زور پیل تو در مزاج روبه و طبع پلنگ خویش بین
تو درین نامهٔ سیاه مبین کرم خویش بین گناه مبین
طره شبرنگ و جعد مشکسای خویش بین در خم هر موی صد دل مبتلای خویش بین