خوش گذران
معنی کلمه خوش گذران در فرهنگ عمید
معنی کلمه خوش گذران در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه زندگی را بخوشی گذراند عیاش . ۲ - تن پرور بیمار .
جملاتی از کاربرد کلمه خوش گذران
تو نیز عمر خود، ای هوشمند، خوش گذران که عمر خوش گذراند همیشه صاحب هوش
چون آب که بر سبزه و سنبل گذرد خوش سر خوش گذران عیش و حیات گذران را
حالیا این دو سه دم را تو بیا خوش گذران چون نداری خبر از خاتمت و اول کار
جامی مدار رنجه دل از فکر عاقبت حالی به نقد خوش گذران روزگار عشق
پادشاه و وزیر: پادشاه مانند تمام داستانهای سنتی فردی ابله، خودرای و خوش گذران است که همیشه تیرش به خطا میرود و ظلم او خنثی میشود. وزیر مکار و حیله گر نیز تلاش در کمک رسانی به ستم پادشاه دارد که البته هیچگاه به موفقیت کامل نمیرسد.
وقت خود خوش گذران با می و معشوق حزین کس چه داند که سرانجام چه خواهد بودن؟
ویجی (آکشی کومار) و ویکرام (سیف علی خان) دو پسر خانوادهٔ ثروتمند سایگال هستند که دارای دو شخصیت متفاوت میباشند. ویجی پسری اهل کار و آرام و ویکرام پسری خوش گذران و دخترباز است. سپنا (کاجول) دختر رانندهٔ خانوادهٔ سایگال است که در طی یک درگیری با ویکرام، واقعیت شخصیت وی را به او میفهماند و با اجبار مادر ویجی و ویکرام شهر را ترک میکند. ویکرام که دل به سپنا باخته زندگی اش تغییر میکند و همانند برادرش اهل کار میشود. اما ویجی که احساس میکند در حق سپنا ظلم شده و او حق دارد در کنار پدرش باشد به دنبال او میرود و وی نیز به سپنا دل میبندد و هر دو برادر عاشق یک دختر میشوند.