معنی کلمه خایان در لغت نامه دهخدا
برفتم دست و لب خایان که یارب
چه تب بود اینکه در جانان اثر کرد.خاقانی.گفت نی من خود پشیمانم از آن
دست خود خایان و انگشتان گزان.مولوی.
خایان. ( اِخ ) دهی است از دهستان کاغذ بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در چهل هزارگزی شمال خاوری دورود کنار راه گلبار به هوش. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، دارای 1110 تن سکنه که زبانشان لهجه لری فارسی است. این ده از قنات و چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آنجا مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
خایان. ( اِخ ) دهی است از دهستان والابجرد شهرستان بروجرد، واقع در 27 هزارگزی جنوب بروجرد و چهار هزارگزی خاور شوسه بروجردبدورود. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 110 تن سکنه که شیعی مذهبند و به لهجه لری فارسی سخن می گویند. این ده از قنات و چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات است. اهالی آنجا به کشاورزی گذران میکنند و راه آنجا مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).