معنی کلمه خاکساری در لغت نامه دهخدا
لباس عافیتی به ز خاکساری نیست
به این لباس سبک از جهان قناعت کن.صائب ( از آنندراج ).هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است
می نهد چون بوریا پهلوی لاغر را به خاک.صائب.
خاکساری. ( ص نسبی مرکب ) منسوب به خاکسار. ( آنندراج ).
خاکساری. ( اِخ ) گروهی از صوفیه میباشند که مذهبشان شیعه و بنام سلسله جلالی خاکسار معروفند. دوکتاب تحفه درویش و گنجینه اولیاء از این فرقه منتشر شده است. ریاست این فرقه اکنون با مطهر علی شاه است. در تهران. مشهد و کوفه خانقاه و مراکزی دارند.