خیریت

معنی کلمه خیریت در لغت نامه دهخدا

خیریت. [ خ َی ْ ری ْ ی َ ] ( ع مص جعلی ) خوبی. بهبود. سلامت. عافیت. ( ناظم الاطباء ). نیکویی : امیر خالی کرد با خواجه... و گفت حدیث بوسهل تمام شد و خیریت بود که مرد نمیگذاشت که صلاحی پیدا آید. ( تاریخ بیهقی ). ایزد عزوجل خیر و خیریت بدین حرکت مقرون کناد. ( تاریخ بیهقی ). || خلاص. رستگاری. امنیت. ( ناظم الاطباء ).
خیریة. [ خ َ ری ْ ی َ ] ( ص نسبی ) نیکو. خوب. صحیح. خیریت.
- اعمال خیریه ؛ اعمال نیک.
- امور خیریه ؛ کارهای نیک.
- مؤسسه خیریه ؛ مؤسسه یا جمعیتی متشکل برای اعانت مساکین.

معنی کلمه خیریت در فرهنگ عمید

نیکو بودن، صلاح.

معنی کلمه خیریت در فرهنگ فارسی

نیکویی، برتری
( مصدر ) ۱ - خوبی نیکویی . ۲ - سلامت عافیت. ۳ - رستگاری خلاص .
خوبی بهبود

جملاتی از کاربرد کلمه خیریت

درک خیریت اختیار بود وان به تعلیم کردگار بود
و چون حال لذت سعادت معلوم شد الم شقاوت که ضد آنست و درد حسرت و ندامت بر فوات چنین کرامتی نیز هم از آنجا معلوم شود. و حکما را خلاف است تا سعادت ممدوح باشد یا نه. حکیم ارسطاطالیس گفته است: چیزهایی که در غایت فضل بود آن را مدح نتوان گفت بلکه چیزهای دیگر را مدح بدان توان گفت. مثالش باری، عز و علا، و خیر محض که فیض ذات مقدس اوست، چه مدح چیزهای دیگر یا به اضافت با حضرت او یا به اتصاف به خیریت تواند بود، اما ذات و صفات او از مدح متعالی بود. پس او را تمجید کنند نه مدح. و چون سعادت از قبیل خیر است، چه امری الهی است، سزاوار تمجید بود و از مدح منزه. و مردم را به سعادت یا به صفتی که مؤدی به سعادت بود مدح توان گفت، چنانکه به عدالت که مقتضی سعادت بود مدح گویند. پس معلوم شد که سعادت مفید مدح است نه اهل مدح، والله اعلم.
گل خیری ز شرارت به سرم چون ندود؟ که ز خیریت خود کرده ابا در کشمیر
کور دل بود به میل انا خیر دیده نگشاد به خیریت غیر
ایزد اندر دلش به فضل و رشاد درک خیریت وجود نهاد