خوش اندام
معنی کلمه خوش اندام در فرهنگ عمید
معنی کلمه خوش اندام در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خوش اندام
پیرهن بس که خوش اندام شد از بوی تنت گل شود سرو چو آید به برش پیرهنت
ناگاه شد آهویی خوش اندام زنجیری بند و حلقه دام
هزار اسب نکو شکل خوش اندام به گاه پویه تند و وقت زین رام
دختری را جای در هند بود چندر بدن نام بغایت خوبروی و خوش اندام طره مشک فامش دلهای مسلمان را دام و خال عنبر افشانش دانه سحر نرگش فتانش راهزن ایمان و غمزه غمازش دیوانه ساز هر فرزانه از لعل گهربارش رونق شکن بازار مرجان و از گونه رخسار بر همزن هنگامه مهر درخشان قد دلارایش نخل چمن رعنائی و خد روح افزایش گل گلشن زیبائی