خورسند

خورسند

معنی کلمه خورسند در لغت نامه دهخدا

خورسند. [ خوَرْ / خُرْ س َ ] ( ص ) خشنود. خوشحال و شادکام. بشاش. ( ناظم الاطباء ). خرسند :
مبادا کس اندر جهان هیچگاه
که خورسند باشد بجفت تباه.فردوسی.|| قانع. راضی. رجوع به خرسند شود.

معنی کلمه خورسند در فرهنگ عمید

= خرسند

معنی کلمه خورسند در فرهنگ فارسی

خشنود خوشحال و شادکام

معنی کلمه خورسند در دانشنامه عمومی

خورسند یکی از شهرهای شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. این شهر در ابتدا روستایی کوچک بوده که در سال ۱۳۸۸ به شهر تبدیل شده است. جمعیت خورسند در سال ۱۳۹۰ برابر با ۵هزار نفر بوده است.
آب و هوای شهر خورسند نسبتاً معتدل است. تابستان های تقریباً خنک و زمستان های بسیار سردی دارد.
شهر خورسند دارای ۱۳هزار و ۳۲۲نفر در قالب دو هزار و ۸۹۱ خانوار است.
فاصله این شهر تا شهربابک ۵۰۰ متر بوده و بوسیله میدان قائم از شهر شهربابک جدا می شود.

جملاتی از کاربرد کلمه خورسند

شدم از سنگدلیهای تو خورسند به این که کسی در دلت از وسوسه راهی نکند
نفس را از روزه اندر بنددار مر ورا نز لقمهٔ خورسند دار
در این درباش و دولتمند میباش بدین دولت خوش و خورسند میباش
به سوی سراندیب بر بند کن دل از بند او شاد خورسند کن
نباشد یادش از موجود و معدوم که تا گردد از آن خورسند و مهمور
می توان گاهی بمکتوبی مرا خورسند کرد من ز مردی داستان شکوه را سر می زنم
این روستا در دهستان خورسند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۲۱۰ نفر (۶۲ خانوار) بوده‌است.
سرمایه نداریم جز امید بعفوت خورسند به این توشه نه از آنچه درودیم
به سوی کسا شاد و خورسند رفت سوی شوی و باب و دو فرزند رفت
بدین معنی خوش و خورسند باشد مر او را با خدا پیوند باشد
دلم به پرده دریهای اشک خورسند است محبت پدری عیب پوش فرزند است