دل گران

معنی کلمه دل گران در لغت نامه دهخدا

دل گران. [ دِ گ ِ ] ( ص مرکب ) ملول. دلتنگ. ( آنندراج ). ناراضی. رنجیده. آزرده. ( ناظم الاطباء ). در تداول عامه آنرا دل ناگران گویند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). بی میل. ( از فرهنگ عوام ) :
بتر زین برف و راه سخت آنست
که آن مه روی بر من دل گران است.( ویس و رامین ).نگارا تا تو برمن دل گرانی
به چشم من سبک شد زندگانی
همیشه دل گران باشی به بیداد
گران باشد همیشه سنگ و فولاد.( ویس و رامین ).دید کز جای برنخاستمش
تیره بنشست و دل گران برخاست.خاقانی.بی رخت باده نکردیم به جام
دل گران شیشه ز محفل برخاست.میرمعصوم ( از آنندراج ).

معنی کلمه دل گران در فرهنگ عمید

۱. ملول، آزرده، رنجیده.
۲. دل تنگ.

معنی کلمه دل گران در فرهنگ فارسی

ملول . دلتنگ .

جملاتی از کاربرد کلمه دل گران

به دوشم گر نهی کوه احد بر دل گران ناید ولی بار فراقت بر دلم تکلیف شاق افتد
مرا کز رنجش اغیار دایم دل گران گشتی چسان بینم که باشد سر گران دلدار من با من
چشم تو دوست دارم و آن تیر غمزه را هم آزار دوستانم بر دل گران نباشد
ایسولا دل گران ساسو دیتالیا ۸۳ کیلومتر مربع مساحت و ۴٬۹۶۱ نفر جمعیت دارد و ۴۹۸ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
گر بود رطل گران بر دل گران مخمور را کوه غم هم بر دل بیدار می گردد گران
مشو دل گران کاینک از پی دوان روانم به سوی تو گردد روان
در آن کار مرز و حصار و سپاه برایشان بسی دل گران گشت شاه
یا در درون قبه این آسمان مباش یا از حوادثی که رسد دل گران مباش
کسی کز غم خود بود دل گران چرا گرید از ماتم دیگران
بار غمت گر آن را بر دل گران نماید من بر دو دیده آن را باری گران ندیدم
گذری بناز و گوئی ز چه باز دلگرانی ز چه دل گران نباشم که تو یار دیگرانی