دست افشانی

معنی کلمه دست افشانی در لغت نامه دهخدا

دست افشانی. [ دَ اَ ] ( حامص مرکب ) رقاصی. رقص کردن. || ترک چیزی دادن.

معنی کلمه دست افشانی در فرهنگ عمید

رقص و نشاط کردن و دست افشاندن.

معنی کلمه دست افشانی در فرهنگ فارسی

رقاصی رقص کردن یا ترک چیزی دادن

جملاتی از کاربرد کلمه دست افشانی

آسمان را یک نفس از شور عشق آرام نیست زین می پر زور دست افشانی مینا ببین
شمع دولت را ز دست افشانی صبح زوال در پناه خود مگر دست دعا دارد نگاه
نسیم حالت آور، پای کوبان، تردماغ آمد به دل ها ذوق دست افشانی گل های باغ آمد
در آن از باد دست افشانی رقص نشاط دل عجب نبود، فتاده موج اگر بر شیشه الوان
تو دست افشانی جان را چه دانی؟ تو شور این نمکدان را چه دانی؟
برگها از بس به رغبت دست افشانی کنند سرو نزدیک است گردد پایکوبان از خزان