معنی کلمه خوش لحن در لغت نامه دهخدا خوش لحن. [ خوَش ْ / خُش ْ ل َ ] ( ص مرکب ) خوش آهنگ. آنکه آوازش مطبوع و دلپسند باشد. ( ناظم الاطباء ) : سوزنی در باغ مدح میر عالم زین دین بلبل خوش لحن و خوش دستان و شیرین نغمتی.سوزنی.
جملاتی از کاربرد کلمه خوش لحن سرهای درختان همه پربار چرا شد کان بلبل خوش لحن به تکرار درآمد لبت به باده رنگین شهوت انگیز است دلت به مطرب خوش لحن خوب دستان است در شوق شد این بلبل خوش لحن چو صوفی تا دید که دارد گل دو رنگ مرقع