خواقین

معنی کلمه خواقین در لغت نامه دهخدا

خواقین. [ خ َ ] ( ع اِ ) ج ِ خاقان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

معنی کلمه خواقین در فرهنگ عمید

= خاقان

معنی کلمه خواقین در فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) جمع خاقان خاقانان پادشاهان .

جملاتی از کاربرد کلمه خواقین

ای داده خواقین سپهری باجت وز گوهر لولاک مکلّل تاجت
نطاق بند خواقین گره گشای ملوک خدایگان سلاطین جسم جهان داور
هر نفس خاشاک روبان درش را از علوّ با خواقین سپهری در محاکا یافتم
گوهر تاج خواقین خان کیخسرو مکان ای کمینه خادمی را صد چو خاقان یافته
ای همه ناصیه آرا ز سجود در تو چو خواقین معظم چه سلاطین عظام
پای بر بساط خواقین نه تکیه بر سریر سلاطین زن
ایا معاذ خواقین که شخص قدرت تو محال‌ها همه را آشتی با مکان داد
انیس سلاطین جلیس خواقین سپهر معارف جهان فضائل
مهین خدیو سلاطین کامکار رسید خدایگان خواقین نامدار آمد
نظام بخش خواقین دین نظام‌الملک کمین بارگه کبریا شه اکبر