خلان

معنی کلمه خلان در لغت نامه دهخدا

خلان. [ خ َ ] ( نف ، ق ) خَلَنده. در حال خلیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خلان. [ خ ُل ْ لا ] ( ع اِ ) ج ِ خَلیل. ( منتهی الارب ) ( ازتاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) : پسر گفت : ای پدر! فوائد سفر بسیار است از نزهت خاطر و تفرج بلدان و مجاورت خلان. ( گلستان سعدی ).
خلان. [ خ َ ] ( اِ ) لای و لجن ته حوض. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خلان در فرهنگ عمید

= خلاندن
"

معنی کلمه خلان در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع خلیل دوستان .
لای و لجن ته حوض

جملاتی از کاربرد کلمه خلان

رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا دائرةالمعارفی بزرگ شامل ۵۲ رساله نوشتهٔ اخوان الصفا است. مؤلفان اثر، هویت خود را عمداً پنهان نگه داشته‌اند و تاریخ دقیق پدیدآمدن اثر نیز نامعلوم است (احتمالاً حدود نیمهٔ دوم سدهٔ ۱۰ام مطابق قرن ۴ و ه). رسائل شامل چهار بخش عمده است و هر بخش چندین رساله و هر رساله چندین فصل است. اثر پیرامون موضوعات مختلف از دین و هندسه و موسیقی و جغرافیا و علم حساب تا اخلاق و جادو شکل گرفته‌است، که همگی با یک هدف اساسی نوشته شده‌اند که مکرراً توسط نویسندگان اثر تأکید شده‌است، که علم‌آموزی ریاضتی است برای نفس که آن را برای زندگی در عالم پس از مرگ آماده می‌کند. خلاصهٔ مهمی از کل اثر در یکی از رساله‌ها و تحت عنوان الرسالة الجامعة آمده‌است.
مالک تن و جان و صاحب مهربان من: هیچ میدانید که از تاریخی که دل از معتقدان و مریدان گرفته اید تا حال چه مدت مدیدی است که حجاب حجر و حرمان در میانه گذاشته اید و تشنگان زلال وصال را از آب حیات ممنوع داشته، مرهم بدست و ما را مجروح میگذاری، توقف آزاد جیران تا چند، تباعد خلان و جیران تا کی؟
خار خلان بودم از مثال و، خرد سرو سهی کرد و بختیار مرا
ان نارالهجر خلان الوداد اخرقتنی حیث لم یبق الرماد