معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 8
- جهودانه
- آگنج
- ددری
- ذوسنطاریا
- دستفروش
- خوشوقتی
- احضار کردن
- برخورد کردن
- سسک
- تیجان
- جمهره
- بی عرضه
- رشد کردن
- بلااستفاده
- برتنی
- ترازنامه
- دالای
- سر باز زدن
- ريق
- بنجشک
- توکیل
- دایر شدن
- زراعت کردن
- جامگی خوار
- حال کردن
- تراشکاری
- دوباله
- سرجنبان
- راهنگ
- خرده ریز
- بددهن
- بدقیافه
- بداصل
- خفج
- دوکوهانه
- زورکی
- بیسیم
- دزدانه
- دادگی
- توقع داشتن
- خیاطخانه
- بیفروغ
- سفارتخانه
- بیطمع
- شادورد
- بی حوصله
- سعیا
- خودخواهانه
- زاگروس
- دستادست
- حموضت
- سرگل
- زاهدانه
- دشت بان
- راست و ریس
- باعظمت
- خمانیدن
- تحمل کردن
- تنحنح
- ختنه کردن
- بغان
- سارغ
- ستیزیدن
- جفاف
- تنوعات
- اذن دادن
- تحمیل کردن
- اجتناب کردن
- ترافع
- حجرات
- تاب آوردن
- ترصیف
- بخارشدن
- سخیف
- ریشدار
- تنظیف
- ثقیله
- تازیدن
- تأدیه
- تننده
- تاریک خانه
- تعزیز
- آویختگی
- اخراج کردن
- زعامت
- جفت کردن
- جیک جیک
- آهریمن
- سرحال
- ترنجیدن
- جدران
- خوشبو کردن
- زرباف
- خازه
- داد و قال
- تضوع
- دساتیر
- خروزان
- ترفق
- ساقط شدن
- ديان
- تکرر
- تعاطی
- انگورک
- تفسان
- شارلاتان
- دیمومت
- تیماردار
- سربها
- تصفیهخانه
- جریره
- تلفیف
- تناصر
- رافضه
- دارالمجانین
- تیغدار
- دریوزگی
- تشدد
- تودرتو
- خوهل
- خاراشکن
- دیپلمه
- تفریق کردن
- حفض
- اکدر
- سررشته دار
- راه بستن
- تهاویل
- رزایا
- آویزان شدن
- آونگان
- تواعد
- سردمدار
- حدي
- سنگربندی
- حسابگر
- سرجه
- زادبوم
- خط آرامی
- تفتیح
- خواستنی
- داني
- زاینده رود
- روندگی
- بی موقع
- جمنده
- آکومولاتور
- براه افتادن
- بزاقی
- جداجدا
- جوذر
- جایگیری
- زرخیز
- خبرگیری
- سیاه سرفه
- انکارناپذیر
- اجتماعیون
- رقاد
- دارالحکومه
- خطام
- حنق
- دنانیر
- حقابه
- دعوا کردن
- جارف
- راقي
- خفچه
- دِری
- سوارشدن
- خشکه مقدس
- سپوس
- خراشیدگی
- توحل
- بهدین
- دریدگی
- درخمی
- بداهه نوازی
- سباعی
- خلنج
- تابع شدن
- دست مریزاد
- بابرکت
- دورنگه
- تداوی
- ایدع
- بدلگامی
- زیارت نامه
- سجیه
- خیزاب
- بلدالامین
- تارمی
- دبیت
- سرچین
- تجاوز کردن
- حکر
- سرچاه
- تیرباران کردن
- رامشگر
- تسریح
- داستان شدن