تفتیح

معنی کلمه تفتیح در لغت نامه دهخدا

تفتیح. [ ت َ ] ( ع مص ) گشاده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گشادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بازشدگی و گشوده گردیدن مانع و سد. ( ناظم الاطباء ). || بشکفانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بشکافانیدن. ( زوزنی ).

معنی کلمه تفتیح در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) باز کردن ، گشودن .

معنی کلمه تفتیح در فرهنگ عمید

گشودن، باز کردن.

معنی کلمه تفتیح در فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) بار کردنگشودن تفتیح سدد . ۲ - ( اسم ) گشایش . جمع : تفتیحات .

معنی کلمه تفتیح در ویکی واژه

باز کردن، گشودن.

جملاتی از کاربرد کلمه تفتیح

گشاد بند ز هر بسته ای به رای رزین چنانکه سده به تفتیح قفل مازریون
لا تُفَتَّحُ بتاء و تخفیف قراءت بو عمرو است، و تأنیث تأنیث ابواب راست که جمع است، و اما تخفیف از آن است که فعل مخفف کثرة فائده دهد، چنان که فعل مشدد، و حجة این قراءت آنست که در سورة القمر گفت: فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ، و بیاء و تخفیف قراءت حمزه و کسایی است. وجه یاء آنست که فعل متقدم است، و تأنیث ابواب نه حقیقی است، و وجه تخفیف گفته آمد. «و تفتّح» بتاء و تشدید قراءت باقی است، تاء تأنیث ابواب را است، چنان که گفتیم، و تشدید کثرت ابواب را، لانه یقتضی فتحا بعد فتح، و قیل: معنی التشدید انّه لیس حالهم کحال المؤمنین فی التفتیح مرة بعد مرة.