معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 7
- برلیان
- جدل کردن
- دلوار
- افت و خیز
- خادر
- تعدید
- داخل شدن
- تعزیه خوان
- تکذیب کردن
- آرامیدگی
- ترتیل
- بیمزگی
- بیمزه
- بد مزه
- اشتردل
- سرگنده
- توپک
- اورکنی
- دست موزه
- دامن زدن
- حفیظت
- زیرکانه
- حسیر
- دک کردن
- زخم زدن
- تصویب کردن
- روزه خوار
- اتوبوس رانی
- زود خشم
- تربص
- سرتق
- انشایی
- حروفچین
- رویهم
- خاک چینی
- سفلیس
- سنگینه
- آقر
- جاورس
- حمحم
- دوسنده
- سفارت خانه
- تله تایپ
- خنگ بید
- تهدد
- دگردیس
- آغشته کردن
- دورزدن
- انگم
- تعمیرگاه
- دفتردار
- ثبت املاک
- سرهم بندی
- تجاهر
- سازمان دادن
- ترسیمی
- راه هوایی
- افدر
- جونده
- تدخین
- خشکیدن
- بیماریزا
- سرغین
- آرام دادن
- جگن
- بومادران
- بی رویه
- سوپر مارکت
- بیوگانی
- خوش یمن
- سيد
- ذخیره کردن
- آگندن
- ساخط
- خوشمزگی
- زدودگی
- رقم زده
- بدوره
- سوار کردن
- انفراج
- درزنان
- سخره گیر
- خطمی
- درنوک
- تشبیهات
- افتنده
- ایقاد
- بیت المقدّس
- تفسره
- سکنگبین
- روگردانی
- دفتین
- جاجم
- تفأل
- زیگفرید
- بنگاب
- سگاله
- دستره
- آهنین پنجه
- بیلچه
- تفکر کردن
- دست مالیدن
- ساویدن
- حکمروا
- زایدالوصف
- تسمین
- تقاسم
- بواقع
- زیرافکن
- تورنگ
- سویسی
- تصاعدی
- توضیح دادن
- حرف عطف
- تهیج
- امزجه
- سررسید
- اجاره کردن
- اخدان
- ذیلا
- تخیر
- اکواب
- دست باف
- بلادر
- سوسو
- بین النهرین
- سوریان
- آذرگشنسب
- آذرپرست
- رشوه خوار
- رمانیدن
- اعاجیب
- تقریرات
- تسویت
- بی تجربه
- تلقیح
- سانتی متر
- سنبه
- خالص کردن
- بدهکاری
- آزرده کردن
- بیزار کردن
- اقتطاف
- زواله
- تاي
- حلي
- دروغ پرداز
- تشیید
- ایتلاف
- اقاله
- بجاده
- انطلاق
- تثقل
- رادیاتور
- خودبخودی
- تق تق
- تمرغ
- تراخی
- اهمال کردن
- سوقات
- سفاری
- سیاه پستان
- الکتروموتور
- شاماخ
- ابژکتیو
- خودفریب
- خردکننده
- سرراهی
- سنبیدن
- خار کردن
- سیاه قلم
- سینه پوش
- شاقول
- اکلیلی
- سکرتر
- سلمک
- شآمت
- سر درآوردن
- خوارکار
- ستهنده
- زاغ رنگ
- سریدن
- درندگی
- بزگر
- بچه ننه
- سانسور کردن
- ساخن
- ساده زنخ
- بزرگزاده
- زیرپیراهنی
- ریسنده
- خودتراش
- زاووش
- زبالهدان
- انگلوساکسون
- ریگزار
- زهرچشم
- تپه حصار
- زنیکه
- تیر کشیدن