بی حوصله

معنی کلمه بی حوصله در لغت نامه دهخدا

بی حوصله. [ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) شتابزده. ناشکیبا. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه از کاری یا اندیشه ای زود مانده شود. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه بی حوصله در فرهنگ عمید

بی صبر، بی طاقت، ناشکیبا.

معنی کلمه بی حوصله در فرهنگ فارسی

( صفت ) شتابزده ناشکیبا .

معنی کلمه بی حوصله در ویکی واژه

impaziente

جملاتی از کاربرد کلمه بی حوصله

می شود بزم می از لنگر تمکین بی ذوق باده با مردم بی حوصله می باید زد
مرد بی حوصله مردانه نگردد هرگز خوف گرد دل دیوانه نگردد هرگز
از درد شکایت دل بی حوصله دارد این خار ز پیراهن یوسف گله دارد
چند چون طوطی بی حوصله از بی بصری به سخن قانع ازان آینه رخسار شوی؟
بی حوصله ای را که بود شیشه متاعش آن که به آتش نفسان کار ندارد
دل بی حوصله سرشار ز می می گردید چون سبو دست طلب گر به ته سر می داشت
با عربده بیگانه شدن فکر دل تو بی حوصله دیوانه شدن کار دل ما
مینای فلک ظرف می عشق ندارد کی طاقت این می من بی حوصله دارم؟
صائب به سخن چند ازین آینه رویان چون طوطی بی حوصله خرسند توان بود
منم آن کشتی بی حوصله در بحر وجود کز گرانباری خود تشنه طوفان شده ام