دشت بان

معنی کلمه دشت بان در لغت نامه دهخدا

دشتبان. [ دَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ناطور. ( دستوراللغة ). دشتوان. پاکار. نگاهبان دشت. پاسبان کشتزارو مزرعه. مأمور محلی ده که وظیفه او حفاظت مزارع دهقانان از ویرانی و دستبرد این و آن است و در بعضی نقاط امور آبیاری را نیز سرپرستی می کند :
چو در سبزه دید اسب را دشتبان
گشاده زبان شد دمان و دنان.فردوسی.کجا پیشکار شبانان ماست
برآورده دشتبانان ماست.فردوسی.چرا گوش این دشتبان کنده ای
همان اسب در کشت افکنده ای.فردوسی.چو از دشتبان آن سخنها شنید
به نخجیرگه بر پی شیر دید.فردوسی.سته شد ز هومان به گرز گران
زدش دشتبانی به مازندران.( گرشاسبنامه ).چو آن دشتبانان شوریده راه
شنیدند یک یک سخنهای شاه.نظامی.نوای چکاوک به از بانگ رود
برآورده با دشتبانان سرود.نظامی.پی گور کز دشتبانان گم است
ز نامردمیهای این مردم است.نظامی.شنیده ام که فقیهی به دشتبانی گفت
که هیچ خربزه داری رسیده گفت آری.سعدی.
دشتبان. [ دَ ]( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان دماوند. سکنه آن 100 تن. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و بنشن و میوه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

معنی کلمه دشت بان در فرهنگ معین

(دَ ) (ص مر. اِمر. ) نگاهبان دشت ، پاسبان کشتزار و مزرعه .

معنی کلمه دشت بان در فرهنگ عمید

نگهبان دشت، نگهبان کشتزار یا چراگاه.

معنی کلمه دشت بان در فرهنگ فارسی

نگهبان دشت، نگهبان کشتزاریاچراگاه، دشتیبان
( صفت اسم ) ۱ - نگاهبان دشت پاسبان کشتزار و مزرعه مامور محلی ده که وظیفه حفاظت مزارع دهقانان از ویرانی و دستبرد این و آن است . در بعضی نقاط وی امور آبیاری را نیز سرپرستی میکند .

معنی کلمه دشت بان در ویکی واژه

نگاهبان دشت، پاسبان کشتزار و مزرعه.

جملاتی از کاربرد کلمه دشت بان

همه دشت بانگ روارو گرفت زماه علم چرخ پرتو گرفت
مطبخ محمود با چندان شکوه سلطنت هم به سعی دشت بان می‌یافت شام و چاشتی
گرفت او کمر بند مضراب دیو برآمد از آن دشت بانگ غریو
گرد رفتارشان به کوه و به دشت بانگ آیینه شان به بحر و به بر