بددهن

معنی کلمه بددهن در لغت نامه دهخدا

بددهن. [ ب َدْ، دَ هََ ] ( ص مرکب ) آنکه بیشتر دشنام گوید. بدزبان. پلیدزبان. زشت گوی. ( یادداشت مؤلف ). فحش دهنده. ناسزاگوینده. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بددهن در فرهنگ فارسی

( صفت ) فحش دهنده نا سزا گوینده

جملاتی از کاربرد کلمه بددهن

وی که بیش از ۲۲ سال فعالیت خود را ادامه داد، بیشتر به خاطر نقشش در گتسبی بزرگ (۱۹۴۹) و ۱۲ مرد خشمگین (۱۹۵۷) مشهور است. شخصیت وی در ۱۲ مرد خشمگین، فردی بددهن و سنتی‌گرا است. بگلی در این فیلم، دهمین نفر از دوازده فردی که در اتاق هستند، است که به بی‌گناه بودن متهم رای می‌دهد.
رفتار پرخاشگرانه ضداجتماعی ممکن است به صورت قلدری، پرخاشگری جسمی و رفتار بی‌رحمانه نسبت به همسالان تظاهر کند. چنین کودکانی ممکن است متخاصم، بددهن، گستاخ و نافرمان بوده و نسبت به بزرگترها منفی کاری نشان دهند.
بتر اینجاست کاین گروه دنی روز راحت کنند بددهنی