روندگی

معنی کلمه روندگی در لغت نامه دهخدا

روندگی. [ رَ وَ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل رفتن. || سرعت حرکت. چالاکی در رفتار. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه روندگی در فرهنگ فارسی

۱ - عمل رفتن . ۲ - سرعت حرکت چالاکی در رفتار .

جملاتی از کاربرد کلمه روندگی

در کشتن سلول‌های سرطانی و متوقف کردن رشد و تکثیر و پیشروندگی سرطان موثرند و باعث متوقف شدن و کپی‌برداری اران ای سلول‌های سر کش که با تکثیرشون در بدن تومور سرطانی را باعث میشن می‌شوند.[نیازمند منبع]
استادگی حیات ندانسته است چیست ریگ روان نفس نکشد در روندگی
پس از پسروندگی، کودک از الگوی استاندارد رشد عصبی اوتیستیک پیروی می‌کند. اصطلاح اوتیسم واپس‌گرا ممکن است به‌نظر آید که اشاره به رشد عصبی معکوس دارد اما در واقع فقط مهارت‌های رشدی آسیب‌دیده و نه ساختار عصب‌شناسی فرد است که پسرفت می‌کند. از آنجایی که صفات و علایم اوتیستیک متناسب با سن از بدو تولد واضح است، معمولاً رایج تر است که رشد عصبی اوتیستیک شامل پسروندگی نشود.
در این چهل ساله روندگی ها و دوندگی ها و خواجگی ها و بندگی ها از تباه کاران سیاه نامه و گناه ورزان کبود جامه که سزای آذر و آزارند و در خور گزند و تیمار، بی سپاس روزه و نماز و پاس ستایش و نیاز، دو آمرزیده رستگار دیدم: نخست جهان مردمی میرزا هادی خان خراسانی که همواره گهواره تا گور باده و ساده فراهم داشت و به فر آمیزش این دو انباز دمساز، دست در شیر مرغ و جان آدم چنانچه یغما گوید:
پسروندگی ممکن است در حوزه‌های مختلفی از جمله مهارت‌های ارتباطی، اجتماعی، شناختی و خودیاری رخ دهد. با این حال، رایج‌ترین پسروندگی از دست دادن توانایی استفاده از زبان است.برخی از کودکان رشد اجتماعی خود را به جای زبان از دست می‌دهند و برخی هر دو را از دست می‌دهند. از دست دادن مهارت ممکن است بسیار سریع باشد، یا ممکن است آهسته باشد و قبل از یک دوره طولانی بدون پیشرفت مهارت باشد. از دست دادن ممکن است با کاهش بازی و تعامل اجتماعی یا افزایش زودرنجی همراه باشد. مهارت‌های کسب‌شده موقت معمولاً به چند کلمه از زبان گفتاری می‌رسد و ممکن است شامل برخی ادراک اجتماعی ابتدایی باشد.
شروع آشکار اوتیسم واپس‌رونده برای والدین که اغلب در ابتدا به کم شنوایی شدید بجای مبتلا شدن به اختلال طیف اوتیسم در فرزند خود مشکوک هستند، غافلگیرکننده و ناراحت‌کننده است. نسبت دادن پسروندگی به عوامل استرس محیطی ممکن است منجر به تأخیر در تشخیص شود.