جفاف

معنی کلمه جفاف در لغت نامه دهخدا

جفاف. [ ج َ ] ( ع مص ) خشک شدن. خشک گردیدن. ( تاج المصادر ) ( اقرب الموارد ). جَفوف. ( آنندراج ). خشک گردیدن جامه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) خشکی. ( دهار ). نقیض بَلَّة. ( اقرب الموارد ). رجوع به جف و جفوف و بلة شود.
جفاف.[ ج ُ ] ( ع ص ) چیزی خشک گردیده از چیزها که برای خشک کردن گذاشته باشند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
جفاف. [ ج ُ ] ( اِخ ) آبی است مر بنی جعفربن کلاب را در سرزمین ایشان. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه جفاف در فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (مص ل . ) خشک شدن .

معنی کلمه جفاف در فرهنگ عمید

خشک شدن.

معنی کلمه جفاف در فرهنگ فارسی

( مصدر ) خشک شدن .
آبی است مر بنی جعفر بن کلاب را در سرزمین ایشان .

معنی کلمه جفاف در ویکی واژه

خشک شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه جفاف

له: ادع اللَّه ان یرزقنی ابنا. فقال له: استغفر اللَّه. اتاه آخر فشکا الیه جفاف بساتینه.
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» یرید المطر و کلّ ماء فی الارض فاصله من السماء ینزله اللَّه من السّماء الی الغیم ثمّ ینزله من الغیم الی الارض ثمّ یجری من العیون، «فسلکه» ای ادخله، «ینابیع» جمع ینبوع و هو الماء الّذی یخرج من الارض، و «ینابیع» نصب علی الحال. و قیل: الینبوع موضع الّذی یخرج منه الماء کالعیون و الآبار فیکون نصبا علی الظرف، ای فی ینابیع فیکون «فی الارض» صفة لینابیع، «ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ» ای اصنافه کالبرّ و الشّعیر و سائر الحبوب. و قیل: «الوانه» من الصفرة و الحمرة و الخضرة و غیرها، «ثُمَّ یَهِیجُ» ای یتمّ جفافه، تقول: هاج الرّطب اذا ذوی، «فتراه» بعد خضرته «مصفرّا» لیبسه، «إِنَّ فِی ذلِکَ» ای فیما ذکرته لکم «لذکری» ای عظة و تفکّرا، «لِأُولِی الْأَلْبابِ» یتفکّرون فیذکرون ان هذا یدلّ.
قوله: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ... الاشارة فی هذه الآیة الی الانسان یکون طفلا ثمّ شابا ثمّ کهلا ثمّ شیخا ثمّ یصیر الی ارذل العمر ثمّ آخره یخترم، و یقال: انّ الزرع ما لم یأخذ بالجفاف لا یؤخذ منه الحبّ الّذی هو المقصود منه کذلک الانسان ما لم یخل من نفسه لا یکون له قدر و لا قیمة.
ثم ضرب لها مثلا و اخبر انها و ان کانت بهذه الصفة فانها غیر باقیة و لا هم مخلدون فیها، فقال: «کمثل الغیث»، الکاف فی موضع رفع علی معنی انما الحیاة مثل غیث أَعْجَبَ الْکُفَّارَ، ای الحرّاث نباته و سمّی الحرّاث کفارا لانهم یسترون البذر تحت الارض و الکفر الستر و قیل هم الکفار المشرکون لانهم اکثر اعجابا بالدنیا و اشدهم حرصا علیها و قیل لان المؤمن یعرف موجبه فلا یعجبه و الکافر لا یعرف الموجب فیعجبه، ثُمَّ یَهِیجُ، ییبس و یأخذ فی الجفاف فیسمع له بما یدخله من الریح صوت الهائج، فَتَراهُ مُصْفَرًّا، بعد خضرته، ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً، متحطّما متکسّرا بعد یبسه، وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ، ای صار الناس کلهم فی الآخرة الی هذین الحرفین اما العذاب الشدید لاعداء اللَّه و اما المغفرة و الرضوان لاولیائه و اهل طاعته، وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ قال سعید بن جبیر مَتاعُ الْغُرُورِ لمن لم یستعمل فیها بطلب الآخرة و من استعمل بطلبها فله متاع بلاغ الی ما هو خیر منه.