دنانیر

معنی کلمه دنانیر در لغت نامه دهخدا

دنانیر. [ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ دینار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ دینار، چرا که دینار در اصل دِنّار بود پس نون اول را به یاءبدل کردند در حالت جمع، نون اصلی که به یاء بدل شده بازآمد. ( غیاث ) ( آنندراج ) : و ایضاً معاویه امر به ضرب دنانیری نمود که بر روی آنها صورتی که شمشیر حمایل گردن کرده نقش کنند. ( رساله اوزان و مقادیر ). و رجوع به النقود العربیة صص 110 - 118 شود.
دنانیر. [ دَ ] ( اِخ ) آوازخوان و خادمه یحیی بن خالد برمکی وزیر نامی عباسیان بود و شاگردی ابراهیم موصلی و پسرش اسحاق موصلی موسیقی دانان معروف را داشت. هارون الرشید عاشق آواز وی بود و به مهمانی یحیی می رفت و از صدای او لذت می برد. او همراه صدای دلکش ، حسنی بدیع و طبعی لطیف داشت و اشعاری نیکو می سرود. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
دنانیر. [ دَ ] ( اِخ ) خادمه ابن کناسه و زنی زیبا و از شعرا و صلحا بود و با شعرا وادبا صحبت و مشاعره داشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه دنانیر در فرهنگ معین

(دَ ) [ ع . ] (اِ. ) ج . دینار.

معنی کلمه دنانیر در فرهنگ عمید

= دینار

معنی کلمه دنانیر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سکه طلا مسکوک زر . توضیح : ارزش دینار در ایران و ممالک دیگر در ادوار مختلف فرق داشته . ۲ - در عهد قاجاریه ۱ / ۱٠٠٠ قران . ۳ - در عصر حاضر ۱ / ۱٠٠ ریال . ۴ - واحد پول کنونی عراق ( بین النهرین ) که معادل یک لیره انگلیسی است . جمع دنانیر . یا دینار رایج دیناری است که در میان مردم رواج دارد .

معنی کلمه دنانیر در ویکی واژه

دینار.

جملاتی از کاربرد کلمه دنانیر

پیشه کنی از سر جهل شگرف منع دنانیر و دراهم ز صرف
کذلک عبّرها الملک سجر العفرة فی اللّون بیاض کلون الظّبی. لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ ای لم یدرکوهم و لکنّهم یکونون بعدهم. و قیل لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ فی الفضل و السابقة لانّ التابعین لا یدرکون شأو الصحابة و کذلک العجم مع العرب. و من شرائط الدّین معرفة فضل العرب علی العجم و حبّهم لمکان القرآن و الرّسول و القبلة و الحجّ بمشاعره و الاذان و الخطبة و لفظة النّکاح و الصّید و هو الحکم العربیّ، و القیافة و السّلم و ضرب الدنانیر و الدّراهم. امر رسول اللَّه بحبّهم و معرفة حقّهم، و فی الآیة دلیل علی انّ رسول اللَّه (ص) رسول نفسه و بلاغة حجّة لاهل زمانه، و من بلغ لقوله عزّ و جلّ و من یکفر به من الاحزاب فالنّار موعده. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ای الّذی بعث هو العزیز الحکیم.
و روی انّ عمر اوجب علی من کان من اهل الذّهب اربعة دنانیر و علی اهل الفضة اربعین درهما. حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ، قیل: عن سلطان و قوّة لکم علیهم و انعام منکم علیهم و للید السّلطان و النّعمة، و قیل: عَنْ یَدٍ یعنی عن قهر و ذلّ یعترفون انّ ایدی المسلمین فوق ایدیهم. و قیل: عَنْ یَدٍ یعنی یعطونها بایدیهم، یعطی کلّ رجل ما علیه بیده لا یرسله، یمشی بها کارها و لا یجی‌ء بها راکبا، یعطیها و هو قائم، و الّذی یأخذها منه جالس.
، قالت لکنّی لا ارضاه لنفسی و کانت زینب بیضاء جملیة فیها حدّة و کذلک کره اخوها عبید اللَّه ذلک فنزلت هذه الایة، فلمّا سمعت اطاعت و رضیت و کذلک رضی اخوها، و جعلت امرها بید رسول اللَّه، و کذلک اخوها فزوّجها رسول اللَّه (ص) منه فدخل بها و ساق رسول اللَّه (ص) الیها عشرة دنانیر و ستین درهما و خمارا و درعا و ازارا و ملحفة و خمسین مدّا من طعام و ثلثین صاعا من تمر.
یارب به جهان درهم و دینار فشان باد تا نام دراهم بود و اسم دنانیر
تبت ید الخناس جاء باخبث الناس من کور تفلیس بل صادترب الخناس من سرب ابلیس فجر اذنه من سوق الی سوق و داراسته من بوق الی بوق حتی شروه ببضع دنانیر و القوه فی بعض التنانیر