بی عرضه

معنی کلمه بی عرضه در لغت نامه دهخدا

بی عرضه. [ ع ُ ض َ / ض ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عرضه ) ( در تداول عوام و ظاهراً بغلط ) ( یادداشت مؤلف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره.آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص. زبون. فرومایه. مقابل باعرضه. ( از ناظم الاطباء ). آدم ناقابل و بی مصرف. کسی که کارها را با بی لیاقتی انجام دهد. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). رجوع به عرضه شود.

معنی کلمه بی عرضه در فرهنگ معین

(عُ ض ِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ناتوان ، بی مصرف ، بیکاره .

معنی کلمه بی عرضه در فرهنگ عمید

۱. بی لیاقت.
۲. بی همت.
۳. بیکاره.

معنی کلمه بی عرضه در فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که وجودش منشائ اثر نباشد بیکاره بیمصرف .

معنی کلمه بی عرضه در ویکی واژه

ناتوان، بی مصرف، بیکاره.

جملاتی از کاربرد کلمه بی عرضه

آرام روانشاد به عنوان نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس و ویراستار آثاری را در زمینه ادبیات و نقد ادبی عرضه کرده‌است.
تأمل کن در قوه خیال بی عرضه ای که قابل قسمت نیست چگونه در یک طرفه العین آسمان و زمین را به هم می نوردد و از مشرق به مغرب می دود.
شرکت آمور پاسیفیک در سال ۱۹۴۰ توسط سو سئونگ-هوان تأسیس شد و در حال حاضر محصولات خود را با برندهای مختلف، مانند اتود، هپی بث، لانیژ و پرایمرا در آسیا، اروپا، آسیا-اقیانوسیه، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی عرضه می‌نماید. آمور پاسیفیک در سال ۲۰۱۲ در فهرست ۲۰ شرکت بزرگ لوازم آرایشی جهان، در رتبه ۱۴ قرار داشت.
بسیاری از خصوصیاتی که بعدها به امری عادی در داستان‌های پلیسی تبدیل شده برای اولین بار در داستان‌های پو به کار برده شده: کارآگاهی با هوشی خیره کننده، پلیس بی عرضه، روایت اول شخص از زبان دوستان نزدیک شخصیت اصلی.
چه دیدی ای تامل زین خیال آباد موهومی تو خوابی عرضه ده تا من هم آغازم‌ به تعبیری