تیرباران کردن

معنی کلمه تیرباران کردن در لغت نامه دهخدا

تیرباران کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) انداختن تیر بسیار. ( ناظم الاطباء ). رشق. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). عمل تیرباران :
بکردند یک تیرباران نخست
بسان تگرگ بهاران درست.دقیقی.چو بر دشمنان تیرباران کنم
کمان را چو ابر بهاران کنم.فردوسی.سکندر بفرمود تا لشکرش
یکی تیرباران کنند از برش.فردوسی.یکی تیرباران بکردند سخت
چو باد خزان برجهد بر درخت.فردوسی.آه من دوش تیرباران کرد
ابر خونبار از آسمان برخاست.خاقانی.از پیش و پس قبیله یاران
کردند به صبح تیرباران.نظامی.ساقی خورشید ما چون نور بخشد ماه را
چشم ما گر تیز بیند تیربارانش کنم.میرخسرو ( از آنندراج ).و جنگ و حرب درپیوستند و بر دیلم تیرباران کردند. ( تاریخ قم ص 248 ).

معنی کلمه تیرباران کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) شلیک کردن سربازان بسوی دشمن یا محکوم باعدام .
انداختن تیر بسیار

معنی کلمه تیرباران کردن در ویکی واژه

fucilare

جملاتی از کاربرد کلمه تیرباران کردن

اصحاب او را وداع گفته، متوجّهٔ خراسان گردیدند و لشکر تاتار کفار حسب الامر چنگیزخانِ قهّار به خوارزم رسیدند و قتل و غارت گزیدند. شیخ جهاد نموده تا او را تیرباران کردند و از پای درآوردند. در آن حال، پرچم یعنی کاکل کافری را گرفت و مرغ روحش از قفس قالب جست. پس از شهادت، چند کس خواستند که کاکل ان کافر را از چنگ شیخ خلاصی دهند، به کرامت آن جناب نتوانستند. بالاخره پرچمِ کافر را ببریدند. شهادت حضرت شیخ در سنهٔ ۶۱۸ بود وگاهی به نظم مبادرت می‌فرمود و فقیر این ابیات را به نام آن جناب دیده و به رشتهٔ ثبت کشید:
خمینی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ علیه مناطق کردنشین ایران فرمانی به نام «فتوای جهاد» اعلام کرد و صادق خلخالی را حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب منصوب شد و در همان روز اول حکم اعدام ۱۲ نفر را در پاوه صادر کرد. از این تاریخ به بعد پاسداران و نیروهای تحت امر خمینی از کرمانشاه شروع کرده و به سمت کردستان و سپس به سوی شهرهای جنوبی آذربایجان غربی پیشروی کرده و به شهروندان عادی رحم نکرده و صدها نفر را تیرباران کردند.