تأدیه

معنی کلمه تأدیه در لغت نامه دهخدا

( تأدیة ) تأدیة. [ ت َءْ ی َ ] ( ع مص ) گزاردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ترجمان علامه جرجانی ). گزاردن وام و فریضه و آنچه بدان ماند. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). ادا کردن. رسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) ( غیاث اللغات ).

معنی کلمه تأدیه در فرهنگ معین

( تأدیه ) (تَ یِ ) [ ع . تأدیة ] ۱ - (مص م . ) گزاردن ، پرداختن . ۲ - (اِمص . ) پرداخت .

معنی کلمه تأدیه در فرهنگ عمید

۱. ادا کردن.
۲. پرداختن پول یا وام.

معنی کلمه تأدیه در فرهنگ فارسی

اداکردن، رسانیدن، پرداختن پول ووام
۱- ( مصدر ) گزاردن پرداختن . ۲- ( اسم ) پرداخت .

معنی کلمه تأدیه در ویکی واژه

تأدیة
گزاردن، پرداختن.
پرداخت.

جملاتی از کاربرد کلمه تأدیه

نخستین قانون برای تآمین آب تهران، ماده واحده‌ای بود که در دوم مهر ۱۳۰۶ از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و مبلغ ۱۲۵ هزار تومان در اختیار دولت می‌گذاشت تا بخشی از آن را صرف آوردن آب از رودخانه‌های خارج از شهر به تهران و بخشی دیگر را هزینه تأدیه بهای املاکی کند که در جریان تعریض خیابانها تخریب شده بودند.
اول حس مشترک است و او قوتی است ترتیب کرده در تجویف اول از دماغ که قابل است بذات خویش مر جملهٔ صورتها را که حواس ظاهر قبول کرده باشند و در ایشان منطبع شده که بدو تأدیه کند و محسوس آنگاه محسوس شود که او قبول کند.
اما شم قوتی است ترتیب کرده در آن زیادتی که از مقدم دماغ بیرون آمده است مانندهٔ سر پستان زنان که در یابد آنچه تأدیه کند بدو هوای مستنشق از بوئی که آمیخته باشد یا بخاری که باد همی آرد یا منطبع شده باشد درو باستحالت از جرم بوی دار.
اما سمع قوتی است ترتیب کرده در عصب متفرق که در سطح صماخ است دریابد آن صوتی را که متأدی شود بدو از تموج هوائی که افسرده شده باشد میان متقارعین یعنی دو جسم برهم کوفته که از هم کوفتن ایشان هوا موج زند و علت آواز شود تا تأدیه کند هوائی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوندد و بشنود.