تنظیف

معنی کلمه تنظیف در لغت نامه دهخدا

تنظیف. [ ت َ ] ( ع مص ) پاک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تنقیة. ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). پاکی و پاکیزگی و نظافت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تنظیف در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) پاک کردن ، پاکیزه ساختن .

معنی کلمه تنظیف در فرهنگ عمید

۱. پاکیزه کردن.
۲. پاک نگه داشتن.
۳. رفت وروب خیابان ها و کوچه ها.

معنی کلمه تنظیف در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) پاک کردن پاکیزه ساختن . ۲ - ( اسم ) پاکیزگی . ۳ - رفت و روب ( خیابانها و کوچه های شهر ) . جمع : تنظیفات .

معنی کلمه تنظیف در ویکی واژه

پاک کردن، پاکیزه ساختن.

جملاتی از کاربرد کلمه تنظیف

علی هذا قومی از بنی نوع انسان که در طی عهود و ازمان عشق دارائی گزیده کشور آرائی نمودند، هر چند بظاهر خسرو روی زمین بودند و صاحب تاج ونگین، ولیکن در واقع و نفس الامر حکم خادمی موسس و چاکری مهندس داشتند که قبل از تشریف اروغ سلطان برای ترتیب خیمه و خرگاه و تنظیف صفه درگاه بیورت اردوی همایون مأمور گشته، ظرایف و زخارف زمانه را برای مصارف پادشاهانه جمع آرد و همت بر آن گمارد که خیل سلطان را هنگام ورود من جمیع الجهات راتبه عیش مهنا موجود و مهیا باشد.
و اما قسم سوم، که ریا در غیر عبادت باشد، پس یا در مباحات است، مثل تنظیف لباس، از برای اینکه مردم او را پاکیزه دانند یا پوشانیدن عیبی از بدن خود تا مردم او را متصف به آن ندانند، و امثال آن یا در محرمات است، و آن پنهان داشتن گناهان و عیوب خود است، تا مردم او را فاسق ندانند.