دبیت. [ دَ ] ( اِ ) قسمی قماش نخی. نوعی منسوج پنبه ای و آن بیشتر آستر لباس و رویه لحاف و تشک را بکارست. - دبیت حاج علی اکبری ؛ نوعی دبیت که بنام سفارش دهنده آن یعنی حاج علی اکبر به کارخانه های دبیت بافی لندن شهرت گرفته است.
معنی کلمه دبیت در فرهنگ معین
(دَ ) (اِ. ) نوعی پارچة نخی که بیشتر برای آستر لباس از آن استفاده کنند.
معنی کلمه دبیت در فرهنگ عمید
نوعی پارچۀ نخی ساده که بیشتر آستر لباس می کنند.
معنی کلمه دبیت در فرهنگ فارسی
نوعی ازپارچه نخی ساده که بیشتر آسترلباس میکنند ( اسم ) نوعی پارچه نخی که غالبا آنرا آستر لباس میکنند .
معنی کلمه دبیت در دانشنامه عمومی
دَبیت پارچه ای نخی، کلفت و محکم و بادوام و نسبتاً ضخیم است که بیشتر برای آستر لباس و رویهٔ لحاف و در ایران هم چنین برای شلوارهای بختیاری استفاده می شود. دبیت معمولاً رنگ تیره قهوه ای یا مشکی دارد و نوع علی اکبری آن از همه مرغوب تر بود. مرغوبیت این پارچه به خاطر رنگ ثابت و نرمی آن می باشد. حاج علی اکبر تاجر یزدی که بعدها نام خانوادگی شرکاء را برگزید از تجار بازار تهران حدودسالهای ۱۲۷۰ تا ۱۳۱۰ هجری شمسی بود که دبیت را به کارخانه های دبیت بافی سفارش می داد و در تجارت آن نقش مهمی داشت. برای دوخت شلوار دبیت دست کم نیاز به دو و نیم متر پارچه مشکی اعلا می باشد.
معنی کلمه دبیت در ویکی واژه
نوعی پارچة نخی که بیشتر برای آستر لباس از آن استفاده کنند.
جملاتی از کاربرد کلمه دبیت
می تراودرازهای سربه مهر ازسینه زود گوهر غلطان صدف را می کندبیتاب تر
و هُوَ مولانا مرتضی المدعو به ملامحسن، از تلامذهٔ فاضل صدرالحکما ملّاصدرای شیرازی بوده و به مصاهرت آن جناب مفاخرت نموده. همشیره زادهٔ مولانا ضیاءالدّین نورای کاشی است که معاصر شاه عباس ثانی بوده. غرض، آن جناب جامع بوده میان علوم عقلیه و نقلیه. او را تألیفات است. مِنْجمله تفسیر صفی وصافی و مفاتیح و وافی و مُهَجَّة البیضا که در اخلاق نگاشته از اخلاق خویش نموداری گذاشته. رسالهٔ موسوم به کلمات مکنونه و رسالهٔ اسرار الصّلوة هم از اوست.در کاشان رحلت نموده. اشعار بسیار دارند بدین چندبیت اکتفا رفت:
آتشکدهی آذر (۷۵۲ -۷۵۰ /۲)، ایضاح المکنون (۴۸۳ /۱)، تاریخ ادبیت در ایران (۳۷۴ -۳۶۹ /۴)، تاریخ نظم و نثر (۳۰۹ -۳۰۸)، تحفه سامی (۱۶۵)، تذکره روز روشن (۱۰)، تذکره نصرآبادی (۴۷۱)، تذکرة الشعراء (۵۸۶ -۵۸۴)، حبیب السیر (۳۵۴ /۴)، دانشنامه ایران و اسلام (۱۰۲ /۱)، الذریعه (۹ -۸ /۹)، روضةالصفا (۲۹۰ /۷)، ریحانه (۵۰ -۴۹ /۱)، فرهنگ سخنوران (۹)، لغتنامه (ذیل/ آصفی)، مجالس النفائس (۲۳۲ -۲۳۱ ،۵۹ -۵۸)، مواد التواریخ (۳۵۹ -۳۵۸)، نامآوران فرهنگ (۹۴ -۹۳)، هفت اقلیم (۳۲۷ -۳۲۶ /۲)، یغما (س ۱۷، ش ۶، ص ۲۸۴ -۲۸۲).
از مشایخِ بصره و از اکابر حکما و از نوادر فضلا و افصح الفصحای عهد خود بوده. از بعضی اشعار او به سیادت استنباط میشود. همانا علوی نژاد بوده و به سبب توطن در روم و بیم مخالفان آن مرز وبوم ظاهر ننموده. غرض، مولدش بصره و موطنش سیواس مِنْبلاد روم و قصیدهٔ فریدهٔ ذات الانوارش گنجینهٔ علوم و آن در تتبع قصیدهٔ تائیهٔ ابن فارض منظوم، مشتمل است بر دوازده نور و در هر نوری سرایر خفیّه را ظهور. الحق آن کلیم کلام ید بیضا نموده و بر مرده دلان ایام، دم عیسی گشوده. چون اشعار عربیه در این کتاب کمتر قلمی میشود. از ضبط تمامی آن معذور و بدین چندبیت اکتفا رفت. وهی هذا:
چو شد مصوّرم این حال بهر تهنیتش نبد گزیرم ازین چندبیت و صف الحال
«هیچ روایت کنی از اشعار امیة بن ابی الصّلتَ؟» گفت: بلی صدبیت روایت کردم و اندر آخر هر بیتی که گفتمی، میگفتی: «هِیهِ؛ یعنی دیگر بگوی.» و مانند این روایات بسیار آمده است از وی و از صحابه و عمر گفت، رضی اللّه عنه.
یک نقطه از نسبت بوطالب قرشی یک نکته از ادبیت بوالاسود دوئلی
اسمش علیقلی خان و ازاعاظم لکزیهٔ داغستان. اجداد و اعمامش در دولت صفویه صاحب مناصب عالیه بودند و درآن ولایت حکومت مینمودند. وی در سنهٔ ۱۱۲۴ متولد شد. چندی در پیش سلطان حسین صفوی بود. پس از طغیان طایفهٔ افاغنه و فتور آن دولت علیه به هندوستان رفت و به خدمت خلیفه ابراهیم بدخشانی ارادت داشت. با وجود منصب، درویش مشرب همواره با درویشان مجالس و با صفاکیشان موأنس. تذکرة الشعرایی هم در آن ولایت نگاشته. دیوانش تخمیناً چهار هزار بیت میشود، در سنهٔ ۱۱۶۵ فوت شد. چندبیتی از غزلیات و رباعیات او نوشته شد:
(صامتا) دس ادبیت داده این طلب اللسان می مجو این رتبه از تادیب استادی دگر
«علم ادب در اصطلاح علمای ادبیت مشتمل بر اکثر علوم ادبیه است از قبیل: نحو، لغت، تصریف، عروض، قوافی، صنعت شعر، تاریخ و انساب؛ و ادیب کسی است که دارای تمام این علوم یا یکی از آنها باشد و فرق مابین ادیب و عالِم آن است که ادیب از هر چیزی بهتر و خوبترش را انتخاب مینماید و عالم تنها یک مقصد را گرفته در آن مهارت مییابد.»