بخارشدن

معنی کلمه بخارشدن در لغت نامه دهخدا

بخار شدن. [ ب ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تبدیل شدن آب یا هر مایع دیگری بر اثر حرارت و عوامل دیگر به گاز و دمه.

معنی کلمه بخارشدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بصورت بخار در آمدن تبخیر شدن . یا بخار شدن مایعات .

جملاتی از کاربرد کلمه بخارشدن

با اینکه رنگ براق پاشیده شده روی سطوح صیقلی (مانند بدنه خودرو) باید به حالت سطحی صیقلی درآید، اما عوامل متعددی سبب می‌شود تا این رنگ به صورت سطحی ناصاف مشابه بافت یک پوست پرتقال خشک گردد. پدیده پوست پرتقال را می‌توان بعداً به واسطه سنباده‌های بسیار ریزدانه صاف کرده و از بین برد اما در عین حال می‌توان از ایجاد چنین پدیده‌ای با تغییر تکنیک رنگ آمیزی یا تغییر مواد بکار گرفته شده ممانعت نمود. عموماً پدیده پوست پرتقال نتیجه بکار بستن روش نادرست رنگ‌آمیزی، در نتیجه بخارشدن سریع تینر، وضعیت نادرست پیستوله (فشار هوای پائین، یا نازل نامناسب)، پاشش در زاویه‌ای غیر قائم یا استفاده از مقدار بیش از اندازه رنگ می‌باشد.