تعزیز

معنی کلمه تعزیز در لغت نامه دهخدا

تعزیز. [ ت َ ] ( ع مص ) ارجمند گردانیدن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عزیز گردانیدن. ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). عزیز کردن. ( دهار ). || تعظیم. ( اقرب الموارد ). || نیرومند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). قوی کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). توانا کردن. و منه قوله تعالی : فعززنا بثالث . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بر هم نشاندن باران زمین را. || دشوار کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تعزیز در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ارجمند گردانیدن ، عزیز کردن .

معنی کلمه تعزیز در فرهنگ عمید

۱. عزیز کردن، ارجمند گردانیدن.
۲. بزرگ داشتن.
۳. توانا کردن.

معنی کلمه تعزیز در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) عزیز کردن ارجمند کردن .
ارجمند گردانیدن تعظیم

معنی کلمه تعزیز در ویکی واژه

ارجمند گردانیدن، عزیز کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تعزیز

ز حکم حق کند پس هر که تقصیر بود واجب ورا تنبیه و تعزیز
گفت کآزادی‌خواهان دیار کشمر برگزیدند به تکریم و به تعزیز مرا
منسوبان متوفی، آن ستون بلوری را یک سال تمام از تاریخ مرگ در خانه نگه می‌دارند و میوه‌های نوبر را مرتباً برای آن می‌برند و باتقدیم قربانی‌ها، مرده را تعزیز و تکریم می‌کنند و همین که یک سال گذشت، آن ستون را حمل کرده در حومهٔ شهر می‌گذارند.