تواعد

معنی کلمه تواعد در لغت نامه دهخدا

تواعد. [ ت َ ع ُ ] ( ع مص ) با یکدیگر وعده نهادن. ( زوزنی ). یکدیگر را نوید دادن.( دهار ). یکدیگر را وعده کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یکدیگر را نوید دادن قوم : تواعد القوم. هذا فی الخیر و اما فی الشر، فیقال اتعدوا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). وعده دادن یکدیگر را. ( آنندراج ). رجوع به اتعاد شود.

معنی کلمه تواعد در فرهنگ معین

(تَ عُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با هم وعده کردن .

معنی کلمه تواعد در فرهنگ عمید

نوید دادن.

معنی کلمه تواعد در فرهنگ فارسی

( مصدر ) وعده کردن باهمبیکدیگر وعده دادن.

معنی کلمه تواعد در ویکی واژه

با هم وعده کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تواعد

«قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ» ای شؤمکم معکم بکفرکم و تکذیبکم یعنی اصابکم الشؤم من قبلکم لانّ الشؤم کلّه فی عبادة الصّنم و هو معکم، «أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ» هذا استفهام محذوف الجواب مجازه: ائن وعظتم باللّه تطیّرتم بنا و کذبتم و تواعدتم بالرّجم و العذاب، «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» مشرکون مجاوزون الحدّ. گفته‌اند: کافران و بیگانگان دارها بزدند و آن رسولان را با چهل تن که ایمان آورده بودند گلوهاشان سوراخ کردند و رسنها بگلو در کشیدند و از دار بیاویختند، خبر به حبیب نجار رسید مؤمن آل یس که خدای را عز و جل می‌پرستید در ان غاری اندر میان کوه‌ها چنانک ابدال در کوه نشینند و از خلق عزلت گیرند و اندر سرّ با خدا خلوت دارند، این حبیب با خدا خلوت داشت، و این عزلت و خلوت سنّت مصطفی است صلوات اللَّه و سلامه علیه که که روزگاری با کوه حرا نشسته بود و میگفت: «انّ حراء جبل یحبّنا و نحبّه».