تناصر

معنی کلمه تناصر در لغت نامه دهخدا

تناصر. [ ت َ ص ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را یاری دادن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || راست گردانیدن بعض خبر مر بعض را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تناصر در فرهنگ معین

(تَ صُ ) [ ع . ] (مص م . ) همدیگر را یاری کردن .

معنی کلمه تناصر در فرهنگ عمید

یکدیگر را یاری دادن، به هم یاری کردن.

معنی کلمه تناصر در فرهنگ فارسی

( مصدر ) هم را یاری کردن یار هم شدن .

معنی کلمه تناصر در ویکی واژه

همدیگر را یاری کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تناصر

قوله: وَ لا تَفَرَّقُوا ای لا تتفرقوا کما کنتم فی الجاهلیة مقتتلین علی غیر دین اللَّه، بل تناصروا و اصطلحوا و اجتمعوا علی الاسلام اخوانا.