معنی کلمات حرف "پ" - صفحه 5
- پاک گهر
- پاکخوی
- پاک سیر
- پاکیزه مغز
- پاک مغز
- پای پیل
- پنج انگشت
- پدر و مادر
- پرده سرای
- پرگویی
- پرده نشین
- پنجر
- پرکین
- پای گریز
- پایست
- پس افتاده
- پاکیزه رای
- پوسه
- پالمر
- پرخرد
- پایان پذیر
- پدران
- پارسی باستانی
- پاوان
- پرمصرف
- پاویا
- پاتر
- پالادیو
- پرشیر
- پیرزاده نائینی
- پاکشان
- پریشان حال
- پریزاد
- پالی
- پریشان خاطر
- پاک و پاکیزه
- پای گر
- پالود
- پراکنده گو
- پا گرفتن
- پریشان خیال
- پذیرندگی
- پارکر
- پرزدار
- پای افزار
- پسر خواهر
- پرشکنج
- پراکنده روز
- پارافین
- پاتن
- پالای
- پارینه سنگی زیرین
- پس ترک
- پشت کمان
- پرخنده
- پرتو کیهانی
- پلون
- پدر وار
- پناهیدن
- پرخش
- پیروس
- پایمال شدن
- پیوستگی
- پرهون
- پدافند
- پریدن
- پهلوان
- پیغمبری
- پراکندگی
- پرتو گاما
- پرتو
- پیوستن
- پروتکل
- پابرهنه
- پرتوافکن
- پشت کار
- پس آهنگ
- پری چهر
- پَهلَو
- پشمین
- پرتاب کردن
- پنج کش
- پیشینه
- پردار
- پیرا
- پاک سرشت
- پاک و پوست کنده
- پاک کردن
- پاک کننده
- پاکباز
- پاکبازی
- پاکت
- پاکدامن
- پاکدامنی
- پاکدل
- پاکزاد
- پاکسازی
- پاکشیدن
- پاکی
- پاکیزه
- پاکیزگی
- پاکدل
- پاکسازیشده
- پاگان
- پای آور
- پای آگیش
- پای باز
- پای جامه
- پادشه نشان
- پالئوزوئیک
- پاک طینتی
- پای انداز
- پای کوبان
- پایان بین
- پایمزد
- پرغریو
- پشتیوان
- پنج حس
- پیش دست
- پرویز راجی
- پیش فاکتور
- پی پیوسته
- پی کرده
- پروتستانیسم
- پکتیا
- پاراچنار
- پاندو
- پاندوان
- پردک
- پی زده
- پیره زال
- پیره زن
- پیشه کار
- پیشه گر
- پان تورانیسم
- پان اسلاویسم
- پان ترکیسم
- پنیرک
- پیچ خورده
- پاس دادن
- پی بریده
- پیچ خوردگی
- پیش خانه
- پتشخوارگر
- پاستوریزه کردن
- پیمان بغداد
- پیروزه گون
- پانکراتیت
- پوکی استخوان
- پرنشیب
- پیروزمند
- پلشتی
- پتانسیل صفر
- پستانک
- پانی پتی
- پاتالی پوترا
- پائیزه
- پلورالیسم
- پوسته پوسته
- پانزده هزار
- پلشت
- پویانمایی
- پریشتینا
- پوشش دهی
- پیش گیر
- پیوند عاطفی
- پیروج
- پیروزگر
- پیامبر در مدینه
- پیاله نوش
- پنجک
- پر و پای
- پرپیچ و تاب
- پنج تایی
- پوستین دوزی
- پودینه
- پوست اندازی
- پوشاندن صورت
- پویایی
- پالک
- پاکنویس کردن
- پیاده روی
- پارادوکس دروغگو
- پاراسمپاتیک
- پاراه
- پارشمن
- پاستوریزه
- پالسترینا
- پالکی
- پای برداشتن
- پایاسیر
- پاکیزه کردن
- پایگاه عملیاتی
- پدر بنیامین
- پدر یحیی
- پر مهره
- پرا
- پردا
- پرداخت زکات
- پرداخت کردن