پری چهر

معنی کلمه پری چهر در لغت نامه دهخدا

پریچهر. [ پ َ چ ِ ] ( ص مرکب ) که چهره و سیمای پری دارد. پریچهره. پریروی :
پریچهر هرچ اوفتادش بدست
همه در سر و مغز خواجه شکست.( بوستان ).

معنی کلمه پری چهر در فرهنگ معین

(پَ. چِ ) (ص مر. ) = پری چهره : آن که چهره اش به زیبایی چهرة پریان است ، زیبا، خوب روی ، خوش صورت .

معنی کلمه پری چهر در فرهنگ عمید

کسی که چهره ای مانند چهرۀ پری دارد، پری رخسار، پری روی، خوشگل، زیباروی: خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی / خوشا با پری چهرگان زندگانی (فرخی: ۳۹۲ ).

معنی کلمه پری چهر در فرهنگ اسم ها

اسم: پریچهر (دختر) (فارسی) (تلفظ: p.-čehr) (فارسی: پري‌چهر) (انگلیسی: pari-chehr)
معنی: فرشته رو، زیبا مثل پری، ( به مجاز ) زیباروی، ( به مجاز ) زیبارو ( ی )، پریچهره

معنی کلمه پری چهر در ویکی واژه

پری چهره: آن که چهره اش به زیبایی چهرة پریان است، زیبا، خوب روی، خوش صورت.

جملاتی از کاربرد کلمه پری چهر

ز رومی همان نیز خادم چهل پری چهره و شهره ودلگسل
گر تو زان حور پری چهره جدائی خواجو تو مپندار که او یک سر موی از تو جداست
بگیریم ازیشان پری چهره چند بنزدیک خسرو شویم ارجمند
سمن بر نگاران خورشید روی بتان پری چهره مشک بوی
به دست اندرش آبگون دشنه بود به خون پری چهرگان تشنه بود
بجستم هم‌اکنون پری چهره‌ای به تن شهره‌ای زو مرا بهره‌ای
اندر صف خوبان پری چهره چنان است کاندر صف شمشیر زنان حیدر غازی
آن پری چهره که از حیرت نظارهٔ او خشک بر جای بماند چو مژه تار نظر
سه خواهر ز یک مادر و یک پدر پری چهره و پاک و خسرو گهر
پری چهره بود قانون بدست چو می نغمه اش خلق را کرده مست