پشتیوان

معنی کلمه پشتیوان در لغت نامه دهخدا

پشتیوان. [ پ ُ ] ( اِ مرکب ) چوبی که بر دیوار نصب کنند بجهت استحکام. ( برهان قاطع ). پشتیبان. پشتوان. پشتبان : لَزَز؛ پشتیوان در. ( منتهی الارب ). لزاز؛ پشتیوان در. ( منتهی الارب ). تکیه گاه :
که پشتیوان و پشت روزگاری.نظامی.|| یار. یاریگر. مددکار. معین. ظهیر. ناصر. پشت و پناه : و امیریوسف را با فوجی لشکر قوی به قصدار فرستاده بود و گفت که پشتیوان شماست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244 ). و نیز رجوع به پشتوان و پشتبان و پشتیبان شود.

معنی کلمه پشتیوان در فرهنگ عمید

= پشتیبان

معنی کلمه پشتیوان در فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان . ۲- چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود . ۲- تکیه گاه . ۴- ( صفت ) معین یاور مددکار حامی .

جملاتی از کاربرد کلمه پشتیوان

فراوان شد اساس شخص آدم به پشتیوان این گل مهره محکم