پای باز

معنی کلمه پای باز در لغت نامه دهخدا

پای باز. ( نف مرخم مرکب ) رَقاص. پای کوب.

معنی کلمه پای باز در فرهنگ معین

(ص فا. ) رقاص .

معنی کلمه پای باز در فرهنگ فارسی

( اسم ) پایکوب رقاص .
پای کوب، رقا ، پایکوبی، رقص

جملاتی از کاربرد کلمه پای باز

گرچه به دست کرشمهٔ تو اسیرم از سر کوی تو پای بازنگیرم
اما چون خفتی مر دل را پدیدار آید و خفقانی بر سر سلطان شود وقت قوت گیرد حال اضطراب خود پیدا کند ترتیب و رسوم برخیزد. آن اضطراب که پدیدار آید نه رقص باشد و نه پای بازی و نه طبع پروردن؛ که جان گداختن بود و سخت دور افتد آن کس از طریق صواب که آن را رقص خواند و دورتر آن کس که حالتی را که از حق بی اختیار وی نیاید وی به حرکت آن را به خود کشد و حالت حق نام کند آن حالت که وارد حق است چیزی است که به نطق بیان نتوان کرد. مَنْ لَمْ یَذُقْ لایَدْری.
ببخشیم و آن رای بازآوریم ز جنگ و ز کین پای بازآوریم
سر خواستی ز من هم ازین پای باز گرد شمشیر و طشت راست کن و سوی سر فرست
امروز در بیش از ۳۵ کشور بیش از چهار هزار ارز صادر شده خصوصی وجود دارد. اینها شامل دادوستدپایاپای بازرگانی تجاری است که از اعتبارات دادوستد پایاپای به عنوان واحد مبادله ای، مبادلات خصوصی طلا و نقره، پول کاغذی محلی، سیستم‌های رایانه ای اعتبار و بدهی و ارزهای دیجیتالی در گردش مانند ارز طلای دیجیتال استفاده می‌کنند.
اگر تاج اگر بند سازد فلک ز بهر سر هدهد و پای باز
جهان را چنین پای بازی بسست ز هر رنگ نیرنگ سازی بسست
چنان بیچاره شد از چاره ساز او که می‌نشناخت سر از پای باز او
دست بازی اخترانم کشت پای بازی آسمان بترست
یکی غم از دل من پای باز پس نکشید مگر دست به دستش به دیگری بسپرد
گویدم انوری در این پیوند پای در پیش و پای بازپسم