پریشان خاطر

معنی کلمه پریشان خاطر در لغت نامه دهخدا

پریشان خاطر. [ پ َ طِ ] ( ص مرکب ) مضطرب. مشوش. آشفته خاطر. || دلتنگ. مغموم.

معنی کلمه پریشان خاطر در فرهنگ عمید

۱. آشفته خاطر.
۲. دل تنگ.
۳. مضطرب.

معنی کلمه پریشان خاطر در فرهنگ فارسی

( صفت ) پریشان حواس .

جملاتی از کاربرد کلمه پریشان خاطر

تا دیده ام آن طرّهٔ طرّار، پریشان خاطر شده آشفته و گفتار پریشان
پریشان خاطران آشفته حالان پریشان خاطر و آشفته حالش
فتاده زار و رو بنهاده بر خاک پریشان خاطر و مجروح و غمناک
دامن گر پر زر و دایم پریشان خاطر است صد پریشانی به عالم هست غیر از بی زری
گرچه او شیفته دل گشت و پریشان خاطر دل من بی الم و خاطر من بی غم شد
فرستاده برون در بماندند پریشان خاطر و اب ت ر بماندند