پیره زال
معنی کلمه پیره زال در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پیره زال
به دنیا مشو غره کاین پیره زال گهی زال گشت و گهی پورزال
تیره حال است ز همت به برت حاتم طی پیره زال است ز شوکت به برت رستم زال
راست بنگر جانب این پیره زال کج نهاد کاین جلب پیوسته رنگینپار خون شوهر است
باد تا هست پیره زال سپهر تار شب پود روز را نساج
راز چون بگشاد با من پیره زال بسته بود آن عاجز بیچاره حال
چونکه گشتی نوبت آن پیره زال سر بدامانش نهادی با دلال
چون دهی کابین مسکین و جهیز از چه خواهی پیره زال کهنه خیز
گویند که چون ملک شاه از دنیا رفت آن پیره زال بر سر قبر او نشست و گفت: پروردگارا من بیچاره بودم او مرا دستگیری کرد امروز او بیچاره است تو او را دست گیری کن.
ز حفظش پیره زال چرخ ازین پس بدوک شمع ریسد ریسمان را
ای بسا بالا و زیر آن حصار یاد دارد پیره زال روزگار