معنی کلمات حرف "پ" - صفحه 4
- پریما
- پیوستار
- پسار
- پرثمر
- پیشگیرانه
- پریکلس
- پاسیو
- پس زدن
- پرتگاه
- پیکانه
- پیشباز
- پوکر
- پیش کردن
- پسروار
- پاکوب
- پرجوش
- پخت و پز
- پیشقدم
- پلاس آخور
- پشماگند
- پردازش زبان طبیعی
- پا زدن
- پادافره
- پاسکال
- پیش درآمد
- پرخواری
- پس خور
- پریسا
- پی فراخ
- پایدان
- پروش
- پیزر
- پیچان شدن
- پیاده کردن
- پادافراه
- پایسته
- پشت پا زدن
- پی جر
- پردازش تصویر
- پالایشگر
- پایینرو
- پا انداختن
- پافشاری کردن
- پیل عماری
- پسردائی
- پیشآگهی
- پاتال
- پایاپای
- پردهپوشی
- پنج اصل
- پهلوان پنبه
- پوسته اقیانوسی
- پرکاوش
- پوستکن
- پیمودنی
- پاریاب
- پیلاتس
- پایگاه نیروی دریایی
- پرتو کاتدی
- پازاج
- پشتیبانی نزدیک
- پرنشاط
- پریشانحال
- پکنی
- پیوندک
- پالیک
- پستک
- پرگوئی
- پرچانگی
- پسرانش
- پیکو
- پرانتز
- پارالل
- پادگن
- پرخاش
- پورپورا
- پرستشگر
- پیش پرده
- پس ماند
- پرسه
- پطرس
- پولس
- پادشاهی
- پادشه
- پادفرهنگ
- پادو
- پادیکریختی
- پاذیر
- پاراب
- پاراتیروئید
- پارادوکس
- پارازیت
- پاراف
- پارامتر
- پارامترهای مدار
- پارامغناطیسی
- پارتاکا
- پارتنون
- پاکیزه تن
- پا کج
- پاک و ناپاک
- پاک تن
- پوران
- پند گیر
- پپه
- پرورش یافته
- پایان نامه
- پوزیتیویسم
- پشت پدر
- پارسایی
- پند گرفتن
- پاسی
- پر جنب و جوش
- پاک ضمیر
- پاچ
- پنکه
- پاژ
- پرسوز
- پنج شنبه
- پارسای
- پرستیز
- پاک سر
- پاتیل
- پاز
- پیمانه ای
- پازوکی
- پاطاق
- پشتکوه
- پارسیفال
- پالمیرا
- پاکش
- پریشان دل
- پادشاه زاده
- پاداش نیک
- پاترس
- پنبه زار
- پاتریس
- پارین
- پس گرد
- پاکم
- پاک روان
- پاک مرد
- پاتو
- پرطاقت
- پرتوان
- پارسوا
- پارسی باستان
- پارسی زبان
- پارسی سره
- پارسی میانه
- پارسیان
- پارنج
- پاره دوز
- پاره سنگ
- پاره پاره کردن
- پادشاهی کهن
- پاده
- پادگانه
- پاراگراف
- پارتی
- پارس
- پارسا
- پارسائی
- پارسال
- پارسنگ
- پارسه
- پارسوآ
- پاره کردن
- پاره
- پاروک
- پارچ
- پارچه
- پارک
- پارکه
- پارکینسون
- پارگان
- پارگی
- پاک اصل
- پاک روی
- پرفسون
- پسماند
- پسندر
- پنجاب
- پزشکی قانونی
- پشت گاو
- پسر زکریا
- پاکان
- پارم
- پاک کرده
- پس روی
- پارکها
- پیراهن یوسف
- پارسیان هند
- پاکت نامه
- پنج رساله
- پایین دست
- پر رنگ
- پای لغز
- پتانسیل شیمیایی
- پا لغز