پاک سرشت

معنی کلمه پاک سرشت در لغت نامه دهخدا

پاک سرشت. [ س ِ رِ ] ( ص مرکب ) پاک نهاد.پاک طینت. پاکیزه سرشت. پاک فطرت و جبلّت :
آلودگی خرقه خرابی جهانست
کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی.حافظ.

معنی کلمه پاک سرشت در فرهنگ معین

(س ِ رِ ) (ص مر. )پاک نهاد، پاک - طینت .

معنی کلمه پاک سرشت در فرهنگ عمید

۱. پاکیزه سرشت، پاک نهاد، پاک طینت
۲. اصیل، نجیب.

معنی کلمه پاک سرشت در فرهنگ فارسی

( صفت ) پاک نهادپاکیزه سرشت پاک طینت پاک فطرت .
پاک نهاد پاک طینت
پاکیزه، پاک نهاد، پاک طینت

معنی کلمه پاک سرشت در ویکی واژه

پاک نهاد، پاک - طینت.

جملاتی از کاربرد کلمه پاک سرشت

در بر چشم کسی که پاک سرشت است بهر رواقت بهشت نسبت زشت است
عشق بازیم به زیبا صنمی پاک سرشت به که بازیچه این چرخ دغاباز کشیم
آری چگونه چنین نباشد و حال اینکه اعمال ما به عمل کسی که ایمان به بهشت و دوزخ داشته باشد مشابهتی ندارد و رفتار ما به رفتار اهل ایمان نمی ماند، زیرا کسی که از چیزی ترسید از آن می گریزد و شوق به چیزی که داشته باشد در طلب آن بر می آید و ما ادعای ترس از جهنم می کنیم و می دانیم که فرار از آن به ترک معاصی است و غرق لجه معاصی هستیم و دعوای شوق به بهشت را می نمائیم و می دانیم که رسیدن به آن به اطاعت و فرمانبرداری است و در آن تقصیر و کوتاهی می کنیم، عمر را به هوا و هوس می گذرانیم و هوای دخول بهشت داریم و روزگار را به هرزه صرف می کنیم، و طمع وصال حوران پاک سرشت می نمائیم.
پادشاهی برفت پاک سرشت‌ پادشاهی نشست حورنژاد
رفته با آن دو تن پاک سرشت هشت تن نیز سوی هشت بهشت
کنشت و کعبه تعلق به وجه صدق کند رواست از همه جانب نیاز پاک سرشت
زنگ غمت از دل می خون‌رنگ برد پاک بشنو که چنین گفت مرا پاک سرشتی
روزگاری ست که یاری ست مرا پاک سرشت که جمالش بود اندر هما آفاق محال
حور و غلمان بوستان بهشت همه پاکیزه اند و پاک سرشت
فرودین چرخ زد از شوق دو صد بریک خشت برد او را ز ریاحین سپهی پاک سرشت