پرشکنج

معنی کلمه پرشکنج در لغت نامه دهخدا

پرشکنج. [ پ ُ ش ِ ک َ ] ( ص مرکب ) پرچین. پرشکن. پرآژنگ. پرنورد. پرانجوغ. || مجعد ( موی ).

معنی کلمه پرشکنج در فرهنگ عمید

پرچین، پرپیچ وتاب.

معنی کلمه پرشکنج در فرهنگ فارسی

پرشکن، پرپیچ، پرپیچ وتاب
( صفت ) ۱- پرچین پرشکنج پر آژنگ پر انجوغ مجعد . ۲- پر غم و اندوه .

جملاتی از کاربرد کلمه پرشکنج

توبه ی توهم چو زلف یار ماست پای تا سر پرشکنج و پر شکست
مراست در دل از آن زلف پرشکنج شکنج مراست در سر از آن چشم پرخمار خمار
خواست آشفته دل کند ما را طره ات پرشکنج و درهم شد