پا گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ] ( مص مرکب ) مستقر شدن. دوام کردن. ثبات یافتن. استوار شدن. - پا گرفتن کاری و امری ؛ رونق و ثبات آن. - پا گرفتن قبری را ؛ سطح آنرا از زمین برآوردن. تسنیم. - پا گرفتن برف ؛ نشستن آن بر زمین چندانکه بزودی ذوب نشود. - پا گرفتن طفل ؛ براه افتادن وی.
معنی کلمه پا گرفتن در فرهنگ معین
(گِ رِ تَ ) (مص ل . ) ۱ - رشد کردن . ۲ - استوار شدن . ۳ - دوام یافتن .
معنی کلمه پا گرفتن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- رشد کردن نمو کردن۲٠- استوار شدن ثبات یافتن مستقر شدن ۳ ٠- دوام یافتن باقی ماندن۴ ٠- سکی از حرکات نرمش (خم گیری ) در ورزش باستانی است ۵ ٠- گرفتن عضل. پا هنگام شنا ٠ یا پا گرفتن برف ٠ نشستن آن بر زمین چندانکه زود آب نشود . یا پا گرفتن کاری . رونق گرفتن آن . یا پا گرفتن طفل . براه افتادن او . یا پا گرفتن قبری را . سطح آن را از زمین بالا آوردن .
جملاتی از کاربرد کلمه پا گرفتن
کرتس همانند بسیاری از مردمان همدورهاش در اروپای شرقی، سه دوره را از سر گذراندهاست: دوره نخست پیش از هولوکاست، دوره آتشافروزی هیتلر و پا گرفتن اردوگاههای مرگ، و بعد هجوم روسها استقرار نظام سوسیالیستی.
در آن زمان با توجه به پا گرفتن جنبشهای هویت خواهی و استقلال طلبی فرهنگیان تاجیک، از جمله سینماگران، تلاش میکردند جهان را طور دیگر ببینند و در آثار خود به بازتاب زندگی سنت و آیینهای ملی میپرداختند. در سینما و ادبیات آن دوران انتقادهایی به نظام شوروی و سلطه حزب کمونیست، بویژه در مورد از میان بردن فرهنگهای قومی و محلی، مطرح میشد.