پای برداشتن

معنی کلمه پای برداشتن در لغت نامه دهخدا

پای برداشتن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) خیم. ( تاج المصادربیهقی ) ( شرح قاموس ). خیمان. خیوم. خیومه. خیمومة.

معنی کلمه پای برداشتن در فرهنگ معین

(بَ تَ ) (مص ل . ) فرار کردن ، گریختن .

معنی کلمه پای برداشتن در ویکی واژه

فرار کردن، گریختن.

جملاتی از کاربرد کلمه پای برداشتن

در پرتو کدام دانش می‌توانیم چنین انسانی تربیت کنیم، و روح او را از عالم کون و فساد به عالم هستی راستین رهبری کنیم؟ قبلاً گفتیم که زمامداران باید از میان سپاهیان باشند. در کودکی باید به آنان ورزش و ادبیات و بعد دانش حساب و ریاضیات را بیاموزیم. «ریاضیات، روح آدمی را مجبور می‌سازد که به عالم بالا توجه کند و در پژوهش، با خود اعداد سروکار داشته باشد و اجازه نمی‌دهد که آدمی اعداد را نمایندهٔ اجسام و اشیا ی مرئی بداند.» دانش بعدی که باید سپاهیان بیاموزند، هندسه است؛ و درسی است مقدماتی برای دیدگان روح ما تا متوجه جهان حقیقت شوند؛ و بعد ستاره‌شناسی بخوانند، دانشی دربارهٔ حرکت اجسام. و سپس موسیقی. اثر دانش‌های مقدماتی مانند زنجیر از پای برداشتن مردمان داخل غار است.