پاکدامنی

معنی کلمه پاکدامنی در لغت نامه دهخدا

پاکدامنی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) عفت. ( مهذب الاسماء ). عِفاف. پاکی.

معنی کلمه پاکدامنی در فرهنگ عمید

۱. پارسایی.
۲. عفاف.

معنی کلمه پاکدامنی در فرهنگ فارسی

عمل پاکدامن پاکی عفت عفاف .

جملاتی از کاربرد کلمه پاکدامنی

به پاکدامنی از قید عشق نتوان رست که چشم بر رخ یوسف گشوده زندانش
توو پاکیزه دامنی در حسن من و در عشق پاکدامنی
به پاکدامنی افتاده است کار مرا که جامه رانکند رنگ جز به خون حلال
اهلی بسوز اگر هوست پاکدامنی است کین خرقه تو پاک نگردد بشست و شو
گمان نبود بدین پاکدامنی که منم رهین باده و رسوای شیخ و شاب شویم
در پاکدامنی‌ها دخلی ندارد اما مانند خرقه پوشان دامان خرقه شوئی
شرم تو ز پاکدامنی‌ها شد پرده خواب پاسبان‌ها
در عهد پاکدامنی او نمی‌رود دل‌های بدگمان به ره احتمال‌ها
به پاکدامنی تو، به پاک چشمی من که کرده ام دل و جان را ز میل غیر تو پاک
می بخور و به دامنم پاک بکن دهان و لب تا نکنم از این سپس دعوی پاکدامنی