پی کرده

معنی کلمه پی کرده در لغت نامه دهخدا

پی کرده. [ پ َ / پ ِ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) دنبال کرده. تعقیب کرده. || قلم کرده. بضربتی پی پایی بریده :
چنین چند را کشت تا نیمروز
چو آهوی پی کرده را تند یوز.نظامی.هر قدمی که نه در راه موافقت او پوید بتیغ قطیعت پی کرده باد. ( سعدی ).

معنی کلمه پی کرده در فرهنگ عمید

۱. پی بریده، پی زده.
۲. ویژگی اسب، استر، یا شتری که رگ وپی پایش را بریده باشند.

معنی کلمه پی کرده در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- دنبال کرده تعقیب شده . ۲- بضربتی پی پا بریده قلم کرده : هر قدمی که نه در راه موفقیت او پوید بتیغ قطیعت پی کرده باد .

جملاتی از کاربرد کلمه پی کرده

که منم پیک بی قرین فلک زیر پی کرده صد هزار فزون
نترسی زین سگ ابلق که دریده است پیش از تو بسی شیران دندان خای و پی کرده است دندانش
هیونان زرین جلاجل چو کوه بی پی کرده کوه و بیابان ستوه
دست همه بربسته و دستی نگشاده پای همه پی کرده و تیغی نکشیده
برنشست امروز دستت خامه پی کرده را بی توقف بر سواد عالم بالا براند
ز تاراج آن سبزه پی کرده گم سپنج ستوران بیگانه سم
بسم الله الرحمن الرحیم نام خداوندی‌ست که تا او نخواهد صبا پردهٔ گل نشکفاند و باد گیسوی شمشاد نجنباند، بی‌حکم او زمرد غنچه بیجاده نشود، بی‌صنع او لاله پر ژاله نگردد، نام ملکی‌ست که به دست عملهٔ صبا قامت سرو پیراسته است و زیر سر زلف شاخ چهرهٔ گل آراسته است. نام ذوالجلالی‌ست که طیران مَلکی و دوران فلکی بی‌خواست او نیست، جنبش ریشه و گردش پشه بی حکم او نیست، هر دیده‌ای که نه در جمال آن نام نگرد بردوخته باد، و هر دل که نه در محبت این نام قرار گیرد سوخته باد، هر قدمی که نه در راه موافقت حق پوید به تیغ قطیعت پی کرده باد.
هر کریوه در جهان طی کرده ای مرکب امید خود پی کرده ای
تا از قفا صهیل سمند تو نشنوند پی کرده دشمنان تو پیش از فرار اسب
این قسمت نیز دارای ۷ متن با ۴۰ سؤال می­باشد که ۳۵ دقیقه نیز به شما فرصت داده شده است. معمولا همراه هر متن، نمودار، جدول و گراف وجود داشته و موضوعات پیرامون فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناسی هستند. باید بتوانید به منطق هر متن پی برده، به دانش هر تئوری و فرضیه پی کرده و بتوانید داده ­ها و اطلاعات داده شده را تجزیه و تحلیل کنید.
تا کمانرا از چه رو پی کرده ئی زیرا که او گوشه گیرانرا بتیر چرخ باشد راهبر